شیوع کرونا ویروس در نقاط مختلف دنیا و درگیری واقعی و ذهنی مردم دنیا با این پدیده، علاوه بر تبعات و آثار جدی و عینی که در حوزههای مختلف به جا گذاشته، توجه برخی از مردم را به پیشگوییها و پیش بینیهای گذشته درباره شیوع گستردهی یک بیماری مشابه کرونا جلب کرده است.
در همین راستا، در روزهای اخیر، بریدههایی از برخی فیلمهای سینمایی و رمانها و آثار مکتوب دیگر در شبکههای اجتماعی دست به دست می شود که وضعیتی بسیار شبیه وضعیت کنونی(از نظر بیماری کرونا) را ترسیم کرده بودند. نمونه این نوع آثار، فیلم سینمایی «شیوع»(Contagion) ساخته استیون سودربرگ در سال ۲۰۱۱ و همچنین کتاب «چشمان تاریکی»(The Eyes of Darkness) نوشته «دین کونتز»، نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۸۱ منتشر شده است.
در فیلم شیوع یک بیماری ویروسی از هنگکنگ و توسط یک زن آمریکایی شروع شده، به شیکاگو و یکی از دوستان قدیمیاش سرایت میکند و سپس وقتی زن به محل سکونتش بازگشته، پسرش را دچار کرده و همسرش را هم در معرض ابتلا قرار میدهد.
اما ویروس یاد شده که نتیجه حاصل از ترکیبات بیولوژیک درون بدن خفاش و خوک بوده، توسط خوک آلوده به رستورانی در هنگکنگ رسیده و از طریق سرآشپز آن رستوران به زنِ داستان منتقل میگردد.
از این پس ویروس افراد بسیاری را در دنیا آلوده کرده و پس از مرگ سریع زن و پسرش و دوستش در شیکاگو، به دیگر نقاط جهان مانند انگلیس و هند و… کشیده شده و ٢.۵ میلیون نفر را در آمریکا و ٢۶ میلیون نفر را در سراسر جهان میکُشد.
سعید مستغاثی، منتقد و پژوهشگر سینما، درباره این فیلم نوشت:
” شباهتهای فیلم شیوع و آنچه امروز تحت عنوان کرونا، بهصورت اپیدمی درآمده، باعث شده که شک و شبهههایی درمورد ساخت فیلم بهوجود بیاید و اینکه گویا سناریوی چنین واقعهای از حدود ١٠سال پیش ریخته شده.
اینکه بیماری چه در فیلم «شیوع» و چه در کرونا، از چین آمده، منشأ آن خفاش بوده و علائمی همچون آنفولانزا دارد و بهسرعت سرایت کرده و مرگبار است، موضوعاتی است که بسیاری را نسبت به فیلم یاد شده و منشأ بیماری کرونا مشکوک کرده است.”
ظاهرا اسکات زی برنز نویسنده فیلمنامه «شیوع»، اخیرا و بعد از بر سر زبان افتادن نام کرونا و تبدیل ان به یک معضل جهانی، در مصاحبهای گفته است:
“شاید بعضیها بگویند که این شباهتها غیرطبیعی است؛ اما من متعجب نیستم. چون زمانی که با متخصصان در این زمینه صحبت کردم، آنها به من گفتند که این موارد روزی اتفاق در جهان خواهند افتاد!”
یا تهیه کننده فیلم ، درباره شباهت های فیلم با واقعیت امروز در مصاحبهای دیگر مدعی شده که “عقیده سودربرگ(کارگردان) و اسکات برنز این بود که فیلمی بهشدت دقیق بسازیم که با پروتکلهای واقعی و علوم مطابقت داشته باشد!”
سعید مستغاثی در ادامه مطلب خود به نکته مهمی اشاره می کند:
” توجه داشته باشیم که فیلم شیوع توسط کمپانیای مانند برادران وارنر (از جمله استودیوهای اصلی هالیوود) تولید شده که در ساخت فیلمهای بهاصطلاح پیشگویانه مانند جنگیر (که تئوری حمله به عراق را ٣٠سال قبل از آن ارائه کرد) و هکرز و «برادران سوپرماریو» (تصویرسازی قبلی از حمله به برجهای دوقلوی نیویورک و واقعه یازده سپتامبر) و جوکر (تصویرسازی و نسخهپیچی برای شورشهای ضد سرمایهداری سال ٢٠١٩) و… سابقه طولانی دارد،همچنین کمپانی ریجنسی متعلق به آرنون میلچان که بهعنوان تأمینکننده اصلی صنعت سلاحهای هستهای اسرائیل از سوی شیمون پرز رییس سابق رژیم صهیونیستی، لقب «پسر خوب اسرائیل» را دریافت کرد!”
اما دین کونتز در کتاب «چشمان تاریکی»، داستان یک ویروس مرگبار ساخته شده در آزمایشگاه را روایت می کند که به عنوان یک سلاح بیولوژیک طراحی شده و با سرایت آن به بیرون آزمایشگاه، کشتاری وسیع از انسانها به راه می اندازد و وضعیتی آخرالزمانی را رقم می زند.
آن چه سبب شده در روزهای اخیر کتاب دین کونتز شهرت یابد به دو دلیل است: اول، اعلام سال ۲۰۲۰ بعنوان زمان شیوع بیماری؛ دوم، انتخاب نام «ووهان ۴۰۰» برای ویروس خود و شیوع آن از آزمایشگاهی در شهر ووهان چین.
البته استاد «عبدالله شهبازی»، مورخ و پژوهشگر، در یادداشتی، به برخی نقاط ابهام این کتاب و شباهتش با وضعیت شیوع کرونا پرداخت. شهبازی توضیح می دهد که کتاب دین کونتز ابتدا در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. آن زمان شروع دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان و اوج دوران «جنگ سرد» دو بلوک آمریکا و شوروی بود و در آمریکا انتساب «شر» به جهان کمونیسم جاذبه داستانی و سینمایی فراوان داشت. دین کونتز در کتابش، که با نام مستعار «لی نیکولز» منتشر کرد، این ویروس آخرالزمان را به اتحاد شوروی منتسب کرد، نام آن را «گورکی ۴۰۰» گذاشت و خاستگاهش را شهر گورکی (نیژنی نووگورود کنونی) معرفی کرد که در آن زمان از مراکز مهم تحقیقاتی و آزمایشگاهی شوروی سابق بود. شهبازی می افزاید:
“چاپ دوم کتاب در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و این بار دین کونتز از نام واقعی خود استفاده کرد. در این زمان اوج فروپاشی اتحاد شوروی بود که کمی بعد (۲۶ دسامبر ۱۹۹۱/ ۵ دی ۱۳۷۰) به انحلال رسمی این دولت انجامید. در این زمان «هراس از شوروی» جاذبه داستانی نداشت. بنابراین، دین کونتز در این چاپ نام ویروس را به «ووهان ۴۰۰» تغییر داد و منشاء آن را شهر ووهان چین خواند که از دهه ۱۹۶۰ از مراکز مهم علمی و آزمایشگاهی چین بود.”
و این نکته نیز قابل تامل است که تنها آزمایشگاه سطح ۴ زیستی چین در شهر ووهان قرار دارد و برای نویسنده علمی-تخیلی در ژانر «آخرالزمانی»، خیلی دور از ذهن نبود که در داستان خود، این شهر را مبداء انتقال ویروس از آزمایشگاه معرفی کند.
اما پیشبینیها یا توصیفات اینچنینی درباره پدیدار شدن نوع جدیدی از ویروسها یا سلاحهای بیولوژیک و شیوع و همه گیری و حتی تبدیل آن به معضلی بینالمللی، تنها محدود به کتابها و فیلمهای علمی-تخیلی با محوریت «فانتزی» نبوده است. اهل علم(دانشمندان و کارشناسان علوم تجربی) نیز در شماری از کتابهایی که در همین چند سال اخیر منتشر کردهاند، توصیفات نسبتا دقیقی از وضعیتی شبیه شیوع کرونا ترسیم کردهاند.
مصداق از این نوع کتب، اثری است که «مارتین ریس»(Martin Rees)، کیهانشناس و اختر-فیزیکدان معروف بریتانیایی، استاد کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج و رییس «انجمن سلطنتی لندن»(آکادمی علوم طبیعی بریتانیا) در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
ریس در این کتاب با عنوان«قرن آخر: آیا بشر از قرن بیست و یکم جان به در می برد؟»، از منظر یک دانشمند بسیار مشهور و باسابقه، به انقلاب فناوری و تاثیرات سوء آن بر طبیعت و حیات انسانی می پردازد. او «علمباوری» و مطلقالعنانی علم در ایجاد تغییرات بزرگ و بیضابطه در طبیعت و حیات بشری و از سوی دیگر، عدم رشد اخلاق فناوری همپایهی رشد فناوری را، موجد خطرات بسیار عظیم و جدی برای ادامه حیات بشر می داند.
ریس از مفهومی مهیب و خوفناک به نام «ساعت رستاخیز» سخن می گوید و رقابتهای لجام گسیخته تسلیحاتی، به ویژه در حوزه هستهای، و همچنین گسترش تسلیحات بیولوژیک را تسهیلکنندهی تحقق نیمه شب واپسین بشر می خواند. به بخشی از این کتاب که بیان احتمالات بسیار خطرناک در حوزهی کشت و تولید ویروسهای آزمایشگاهی است توجه کنید:
” «ایکارد ویمر» و همکارانش در دانشگاه دولتی نیویورک در ژولای ۲۰۰۲ اعـلامکردند، توانسته اند ویروس فلج اطفال را بازشناسی و طراحی کنند و طـرح ژنتیکـیآن به راحتی از اینترنت قابـل دریافـت اسـت. البتـه ایـن ویـروس مصـنوعی خطـر چندانی ندارد، چرا که اکثر مردم جهان در برابر این بیماری مصونیت دارنـ د. امـا بـااستفاده از این فن آوری، خلق گونههای دیگر این ویروس که نهتنهـا واگیـردار بلکـهمرگبار باشند، کار دشواری نیست. کارشناسان سالهاست از این موضوع مطلعند که متخصصانی همانند ویمر می توانند چنین طـرح هـایی را عملـی سـازند و از همـینروست که برخی سخت به او انتقاد کرده اند که این آزمایش غیرضروری وی، چیزی جز یک نمایش خطرناک نیست. اما از نظر ویمر، او دست به یک »تحقیق هولناک« زده است؛ تحقیقی که در آن ویروس ها به سـادگی خلـق مـی شـون د. در ایـن بـین، ویروس هایی چون آبله که در مقایسه با فلج اطفال ،طرح ژنتیکی پیچیده تری دارند، چالشی فنی محسوب می شوند؛ به علاوه، ویروس آبله نمی تواند خود را تکثیـر کنـدمگر آنکه از آنزیم های تکثیرکننده استفاده شود. با این حال ،در حال حاضـر برخـیویروس های ساده تر و به همان میزان مرگبارتر همچون ویروس بیماری ایدز و ابولا، با استفاده از شیوه ویمر قابل تولید و تکثیرند.”
پروفسور ریس در بخش دیگری از کتاب، حتی تصویری هولناکتر ترسیم می کند و از «خصوصی» شدن نقشه ژنتیکی ویروسها و دسترسی ساده به آن از طریق اینترنت می گوید:
” در سال های آینده شاهد خواهیم بود که طرح ژنتیکی شمار زیادی از ویروس ها و نیز طرح ژنتیکی حیوانات و گیاهان در پایگاه های اطلاعاتی آزمایشگاههـا ضـبط وثبت شوند، به نحوی که دانشمندان در گوشه و کنار جهان بـا اسـتفاده از اینترنـت بتوانند از این داده ها استفاده کنند. به عنوان مثال، در حـال حاضـر طـرح ژنتیکـی ویروس ابولا ثبت و بایگانی شده است. هم اینک هزاران نفر با استفاده از توالی های دی. ان .ای که قابل خریداری است، می توانند به تولید ویروس هـایی متعـدد اقـدام کنند. در دهه ۱۹۹۰، اعضای فرقه شینریکو به شدت در پی یافتن ویروس ابـولا درآفریقا بودند که خوشبختانه ناکام ماندند. البته آنها در حال حاضر مـیتواننـد حتـی در آزمایشگاه های خانگی نیز به تولید این ویروس اقدام کنند. هم اکنون رایانه هـای خانگی و شبکه جهانی اینترنت امکانات زیادی پیشِ روی دانشـمندان غیرحرفـه ای قرار داده است. شاید این پدیده برای دانشمندان غیرحرفه ای در حوزه ستارهشناسی پدیده ای مطلوب باشد، اما اعطای چنین امتیازی به متخصصان حـوزه بیـوفن آوری باید با تردید نگریسته شود. هم اکنون خلق ویروسها در حال تبـدیل بـه یـک فـنآوری پررونق است.”
نویسنده در ادامه، از تبدیل طرحهای تولید واکسن به شمشیری دولبه خبر می دهد:
“اساساً درک بهتر سیستم ایمنی انسان که مزیتـی بـرای حـوزه پزشـکی اسـت، می تواند به سلاحی علیه این سیستم تبدیل شود. توالی ویروس های دستکاری شده که هیچ پادزهری برای آنها وجود ندارد، می تواند آثاری فاجعه بارتر از ایدز در آفریقا به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، می توان ویروسی شبیه آبله را تصور کـر د کـه تاکنون واکسنی برای آن تولید نشده است و یا حتی ویروسی کـه سـریع تـر از آبلـه منتشر می شود و یا گونه ای از بیماری ایدز که همانند آنفولانزا انتقال یابد و یا نوعی ابولا را تصور کرد که دوره شکل گیری و تکوین آن طـولانی تـر از نمونـه هـای رایـج باشد. این بیماری عفونی وحشتناکی می تواند منجر به از بـین رفـتن گوشـت بـدن مبتلایان شود و دیگران را نیز به سرعت مبتلا کند. این سرعت انتشار و ابتلا ، قابـل مقایسه با ایدز نیست.”
اینجاست که دیگر با یک فیلم سینمایی یا یک رمان مواجه نیستیم، بلکه اینها مشاهدات و تحلیلهای یک دانشمند معروف از رویدادهای در حال وقوع در عرصه علمی و آفات وحشتناک آن است.
شاید حالا معنای سخن تهیهکننده فیلم «شیوع» روشن تر می شود که گفته “نویسنده و کارگردان اثر معتقد بودند که فیلمی بهشدت دقیق بسازیم که با پروتکلهای واقعی و علوم مطابقت داشته باشد!”
منیع: مشرق