«احمدرضا روح الله زاد» کارشناس مسائل منطقه نوشت: مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا روز پنجشنبه در قاهره از برگزاری اجلاسی در روزهای ۲۴ و ۲۵ بهمن ماه در ورشو پایتخت لهستان خبرداد. پمپئو اعلام کرد که این اجلاس در سطح وزرای خارجه بوده و دهها کشور در آن شرکت خواهند داشت. وی هدف از برگزاری این اجلاس را بررسی راهکارهای مبارزه با تروریسم، مقابله با توسعه تهدیدات موشکی، تهدیدات امنیتی، تهدیدات گروههای مسلح و نیز مقابله با گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران دانست که وی آن را اقدامات ناامن کننده خواند!
طبق گزارشها قرار است از منطقه خاور میانه نیز وزرای امور خارجه عربستان، امارات، مصر، اردن، مراکش و بحرین نیز نتانیاهو که همزمان نخست وزیر، وزیر جنگ و وزیر امورخارجه رژیم صهیونیستی محسوب میشود، در این اجلاس شرکت کنند. سوال؛ هدف امریکا از برگزاری این اجلاس چیست؟ و آیا اساساً این اجلاس که بر اساس ادعای امریکا در پی مقابله با ناامنیها در غرب آسیا است، میتواند بدون حضور ایران به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه، اجلاسی موفق باشد؟
امریکا از برگزاری این اجلاس چندین هدف را دنبال میکند؛
– امریکا از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ به دلیل سیاستهای یکجانبه گرایانه و انتخابهای پر فراز و نشیب و خلاف موازین بین المللی رئیس جمهور نه دیوانه بلکه احمق خود در عرصه بینالمللی به نوعی انزوا دچار شده است. مخالفتهای چندین باره شورای امنیت و مجمع عمومیسازمان ملل متحد با پیش نویس قطعنامههای ضد ایرانی امریکا در واقع نوعی شکست سیاسی برای امریکا محسوب میشود که در طول تاریخ بی سابقه بوده است و این مساله ضمن اینکه نشانه افول جایگاه بین المللی امریکا است، روایتگر آن است که امریکا در عرصه بین المللی به یک انزوای بی سابقه کشیده شده است. برعکس در سوی دیگر جمهوری اسلامی که همه تلاشامریکا برای ایجاد یک اجماع بین المللی علیه آن بوده به عنوان یک کشور مؤثر و قابل احترام در عرصه بین الملل مطرح شده است. بر این اساس امریکا تلاش دارد ناکامی خود را با ایجاد یک اجماع علیه ایران، خارج از چارچوب سازمان ملل متحد جبران کرده و به نوعی خود را از انزوا خارج ساخته و هم جایگاه سازمان ملل متحد را متزلزل سازد.
– اتحادیه اروپا با وجود همه همراهی که با امریکا در پروندههای بین المللی داشته است در سالهای اخیر به این نتیجه رسیده است که زمان خارج شدن از زیر سلطه امریکا فرارسیده است. به نظر میرسد، پرونده ایران یکی از مهمترین ابزار برای سامان بخشی به جایگاه اروپا به عنوان یک بازیگر مستقل از امریکا به شمار میآید. لذا علی رغم همراهی اروپا با دولت امریکا در موضوع ایران و تعللهای بیشمارش برای اجرای تعهداتش نسبت به ایران در پرونده برجام، باز از همراهی مستقیم وآشکار با آمریکا در موضوع تشدید فشارها بر ایران خودداری میکند. لذا امریکابا برگزاری این اجلاس علیه ایران در شرق اروپا تلاش دارد نوعی شکاف در اروپا ایجاد کرده و عملاً اروپا را خلع سلاح سازد. زیرا سازوکارهای جدید مالی اروپا در قضیه برجام باید با همکاری بسیاری از کشورهای شرق اروپا انجام گیرد. البته اتحادیه اروپا ضمن اینکه از شکاف در اروپا نگران است به نظر میرسد از این اجلاس به نوعی خرسند نیز باشد زیرا بهانه دیگری برای تعلل بیشتر در عمل به تعهداتش پیدا شده است و این اتحادیه میتواند مدعی شود که ایران باید تا زمان پیدا شدن سازوکار جدید در این موضوع همچنان منتظر بماند.
– حضور کشورهای وابسته عربی در این اجلاس و نخست وزیر اسرائیل فرصت مناسبی خواهد بود تا به بهانه این اجلاس گفتگوهای مستقیمی میان عربها و اسرائیل رخ دهد و این خود گام مهمی در روند آشکار سازی روابط محسوب میشود که میتواند موجب تسهیل و نیز تسریع این روند گردد.
– رژیمهای وابسته عربی و اسرائیل از تصمیم ترامپ برای خروج نظامیان این کشور از سوریه، بسیار نگران بوده و اعتماد به امریکا تا حد زیادی تنزل یافته بود. زیرا رهبران رژیم صهیونیستی ورژیمهای عربی رسماً اعلام کردند که امریکا آنها را در برابر ایران تنها گذاشته است و خروج امریکااز منطقه به معنی آن است که منطقه کاملاً در اختیار محور مقاومت قرار گرفته است. امریکا با برگزاری این اجلاس آنهم با دستور مقابله با ایران، در واقع تلاش دارد تا حدی نگرانیهای همپیمانان خود در منطقه را پاسخ گوید. البته همانطور که پمپئو قبل سفر دورهای خود به منطقه اعلام کرده بود، هزینه حمایتهای امریکا را باید رژیمهای منطقه پرداخت کنند.
– به نظر میرسد این اجلاس میتواند تا حدی به جایگاه راستگرایان در انتخابات آتی اسرائیل نیز کمک کرده و درصد پیروزی آنها افزایش دهند. زیرا یکی از انتقادهایی که به نتانیاهو میشد اشتباه بودن تصمیماتش در باره اعتماد به امریکای ترامپ بود و خروج امریکا از سوریه بر شدت این انتقادها نیز افزوده بود. اینک با این اجلاس که در واقع رسماً مهمترین هدفش مقابله با تهدیدات علیه اسرائیل و تضمین امنیت برای آن است، راستگرایان امیدوارند شرایط در انتخابات آتی به نفع آنها رقم بخورد.
– یکی دیگر از اهداف این اجلاس تشدید جنگ روانی با هدف بی ثبات سازی امنیتی در داخل ایران است. امریکا امیدوار بود از طریق تشدید تحریمها و افزایش ناامنیهای اقتصادی به نوعی مدیریت اعتراضات در ایران و تبدیل آنها به شورش علیه نظام را موجب شود اما نه اعتراضات به شورش تبدیل شد و نظام نیز توانست تاحدی آشفتگیهای اقتصادی را سرو سامان بخشد. اجلاس پیش روی در واقع ارائه یک کد به جریانات نفوذی و یا سرخورده است تا زمینه تشدید چالشها در داخل را مدیریت کنند. طرح مباحثی که در آن راهکار حل مشکلات اقتصادی را ” تفاهم سازنده و تعامل با جهان توسعه یافته” نیز ” خود داری از مواضع جنجالی و ماجراجوییهای سیاسی و نظامی در منطقه ” از طریق ” باز تعریف دکترین سیاست خارجی ایران ” میدانند و یا تلاش در القا این موضوع دارند که ” مهمترین چالش ما در سیاست خارجی که مابه ازا امنیت ملی نیز دارد که سر و سامان دادن به وضعیت سیاست خاورمیانهای کشور است” و ” اگر سیاست خاورمیانهای ما واجد تنظیمات درستی نباشد این فرصتها میتوانند تبدیل به تهدید شود” در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
اما آیا این اجلاس میتواند اجلاس موفقی باشد؟ اجلاسی که به بهانه تلاش برای استقرار صلح و ثبات در خاورمیانه برگزار میشود اما جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه نه تنها در آن حضوری ندارد بلکه این اجلاس با هدف مقابله با آن برگزار میشود!؟ اگر کشورهای جهان به طور عام و اروپا به طور خاص و کشورهای منطقه به طور اخص به دنبال استقرار امنیت و صلح در منطقه هستند و خاصه اروپا از گسترش ناامنی به اروپا نگران است، ناگزیر از همکاری با ایران به عنوان قدرتمندترین، متمدنترین، تاریخیترین و مؤثر ترین کشور منطقه هستند که البته تجارب گرانبها و سوابق روشن و به روزی در حل بحرانها و ثبات آفرینی دارد.
در واقع باید گفت هیچ صلحی و امنیتی در منطقه بدون ایران استقرار نخواهد یافت همانطور که هیچ ناامنی با حضور امریکا و اسرائیل در منطقه پایان نخواهد یافت. تحلیلگران استراتژیستتاکید دارند هیچ کشوری در سطح منطقه و فراتر از آن، از پیامدهای اقدامات تهدید کننده منافع و امنیت جمهوری اسلامی، نمیتواند مصون بماند. بر این اساس همراهی با سیاستهای امریکا در سطح منطقه و علیه ایران، که در چهل سال گذشته همواره شکست خورده است، نه تنها امنیت آفرین نیست بلکه منافع و امنیت و بعضاً موجودیت رژیمهای همراه با امریکا شدیداً تهدید میکند.
نکته دیگر اینکه امریکا و همپیمانان آن سیاست فعال و تهاجمی را علیه ایران انتخاب کردهاند و طبیعت یک جامعه انقلابی که چهل سال پیش جسارت کرد و از وابستگی خود را خارج ساخته و جسورانه در این چهل سال اراده استقلال خواهی خود را اثبات کرده است، اتخاذ سیاستهای جسورانه و تهاجمی است تا منافع و امنیت و دستآوردهای جهل ساله خود را صیانت کند. بر این اساس توئیت کردن خاطرات تاریخی از میزبانی اجباری آوارگان لهستانی و یادمان قبور آنها در ایران، یعنی التماس از دولت لهستان به عنوان میزبان ناچاری این اجلاس، هرگز در شأن ملت تاریخی ایران نیست. هر چند فراخوانی سفیر لهستان و اعتراض به آن به عنوان یک سیاست فعال!! نمایش داده میشود اما گویی خوف داریم از اعتراض مستقیم به امریکا و دولتهای مشارکت کننده در این اجلاس ضد ایرانی! اعتراض و فراخوانی سفیران و نمایندگان دیگر کشورها و بازنگری در سطح تعاملات سیاسی و اقتصادی با آنها ظاهراً اساساً در دستور کار سکاندارانسیاست خارجی کشور نیست. باید توجه داشت که هر دستاوردی در این چهل سال بوده به دلیل جسارت انقلابی حاصل شده است و هر آنچه به دست نیامده – که میبایست بدست می آمده- از سیاست التماسی بوده است.