ترجمه خاطرات دفاع مقدس قصهای دارد پر آب چشم. چندسالی است که ترجمه ادبیات دفاع مقدس که بخش قابل توجهی از آن سهم خاطرات است، افزایش پیدا کرده، نهادهای مختلف دست به این کار زده و هر از چندگاهی خبری مبنی بر انتشار این ترجمهها در خارج از کشور منتشر میشود، اما نتیجه کار چندان مورد قبول اهل نظر نیست.
نبود قانون مشخص در حوزه خاطرهنویسی و باقی ماندن پرسشهای بیپاسخ متعدد در این حوزه، گاه سبب شده تا ترجمه صورت گرفته چندان از نظر فنی متر و معیار مشخصی نداشته باشد. هرچند موضوعاتی مانند نگاه ابزاری به ترجمه خاطرات و انجام آن برای بیلان کاری سازمانهای متعدد فرهنگی و یا نبود قانون خلأهایی در حوزه ترجمه خاطرات ایجاد کرده است، اما همه این موارد حکایت از مشکل بزرگتری دارد و آن نبود یک نگاه تخصصی و فنی به کار ترجمه در حوزه خاطرات دفاع مقدس است. وجود این مسائل و معضلات در سالهای اخیر سبب شده تا برخی از خاطرات دفاع مقدس یا ترجمه نشوند و یا با اشکالات جدی به سرانجام برسند.
«پایی که جاماند» یکی از کتابهای پرمخاطب خاطرات دفاع مقدس در ایران و در خارج از کشور است. سیدناصر حسینیپور در این اثر روایتگر روزهای اسارت در اردوگاههای عراقی است. او که کتابش را به شکنجهگرش تقدیم کرده، در این کتاب گوشهای از رنجها و مقاومتها، تلخیها و شیرینیهای روزهای اسارت در عراق را روایت کرده است؛ کتابی که با انتشارش کیفیت ادبیات اردوگاهی را ارتقا داد و از فضاهای قبل خارج کرد. این اثر بعد از انتشار ماهها مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفت، در صدر پرفروشهای دفاع مقدس قرار گرفت و بر مخاطبان ادبیات این حوزه افزود. کتاب پس از مدتی به زبان عربی ترجمه شد و چندی است که برای ترجمه به زبان اسپانیولی نیز به یک مترجم اسپانیولیزبان سپرده شده است. حسینیپور در گفتوگو با تسنیم، میگوید که هیچگاه مترجم اسپانیولی زبان کتابش را ندیده و هرچه تلاش کرده به در بسته خورده است. او میگوید که ترجمه عربی کتابش بر عربزبانهای منطقه به ویژه عراقیها تأثیرات مثبتی گذاشته و هر از چندگاهی پیامهایی از مخاطبان جدید به دستش میرسد، اما با وجود همه اینها از روند ترجمه کتابش چندان راضی نیست. او میگوید که خاطرات دفاع مقدس، به ویژه ادبیات اردوگاهی توانستهاند پیامهای انقلاب و دفاع مقدس را به خارج از مرزهای ایران منتقل کنند، اما ترجمه این آثار در مقایسه با ادبیات جنگ سایر کشورها از نظر کمی و کیفی، با ضعفهای جدی همراه است. مشروح گفتوگوی تسنیم با او ذیل پرونده «ادبیات ایرانی در بازار جهانی» را میتوانید در ادامه بخوانید:
**: آقای حسینیپور، معمولاً از ترجمه با عنوان یک کار تخصصی یاد میشود. کاری که در حوزه نشر روند انجام و انتشار آن باکتابهای تألیفی کاملاًٌ متفاوت است. چندسالی است که ترجمه خاطرات دفاع مقدس به عنوان بومیترین نوع ادبی در سالهای اخیر، در دست مراکز متعدد فرهنگی قرار گرفته است. براساس تجربهای که در این زمینه داشتهاید، فکر میکنید که کار ترجمه خاطرات دفاع مقدس در کشور چقدر تخصصی انجام میشود و چقدر با این نگاه ترجمه خاطرات به سرانجام رسیده است؟
در ارتباط با ترجمه خیلی تخصص ندارم، اما با دانستنیهای اندکم در حد بضاعت شخصی و تجربهام در این راه عرض میکنم که در بحث ترجمه ما موفق عمل نکردهایم. به دلیل اینکه ما به اندازه کتابهای ترجمه شده در حوزههای ادبیات ضد جنگ و صلحطلب در آمریکا و آمریکای لاتین، یا ترجمه کتابهای بازنشستگان ارتش آمریکا و یا آثاری که هرساله با محوریت نظام سلطه و امپریالیسم ترجمه شده، نتوانستهایم موفق عمل کنیم. در سالهایی که گذشت با توصیه و تقریظهای مقام معظم رهبری یکسری از کتابها، نه از سوی مراکز مرتبط با ترجمه، بلکه از سوی یکسری از مجموعههایی که دغدغهمند بودند، به زبانهای مختلف از جمله عربی ترجمه شدهاند. متأسفانه ما ساز و کار ترجمه را در کتابهای خاطرات دفاع مقدس رعایت نکردهایم به همین دلیل نتیجه کار چندان هم برایمان مطلوب نبوده است.
بعد از ۵ سال هنوز مترجم کتابم را ندیدهام
به عنوان نمونه به کتاب خودم اشاره میکنم. خانم مریم اورنرو سوله حدود پنج سال است که کتابم را دارد به اسپانیولی ترجمه میکند، اما من در این مدت حتی نتوانستهام یکبار هم ایشان را ملاقات کنم. در زمینه ترجمه به زبان انگلیسی نیز محمد لاجردی قرار بود این کار را انجام دهد که متاسفانه هنوز صورت نگرفته است. در مجموع میتوانم بگویم که کار در حوزه ترجمه به صورت شایسته و خوب پیش نرفته است. اطلاع دارم که برخی از کتابهای پرتیراژ مانند کتاب «دا» سالهاست که در دست ترجمه است، اما هنوز خروجی قابل قبولی از آن عرضه نشده است.
برخی مترجمان محتوای وارونه به خورد مخاطبان جدید میدهند
به نظرم باید رخنه این حوزه را رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی پیدا کرده و نهضت ترجمه شکل بگیرد. سپس میتوانیم به راهاندازی یک بانک اطلاعاتی در این زمینه فکر کنیم تا مترجمانی که زبان مقصد، زبان مادریشان است و به زبان مبدأ نیز تسلط کافی دارند، معرفی شوند. مترجمان این حوزه باید چنین ویژگیهایی داشته باشند، نه اینکه مترجمی انتخاب شود که قرار است کتابی از ادبیات دفاع مقدس ترجمه کند و در عین حال واژه «دفاع» را «جنگ» ترجمه کند. دفاع با جنگ متفاوت است. گاه دیده میشود که مترجم، به دلیل عدم تسلط کافی به فضای ادبیات این حوزه و ناآشنایی با مفاهیم دفاع مقدس، مطلب را به صورت وارونه به خورد مخاطب میدهد. فعال شدن رایزنان فرهنگی در این زمینه، ایجاد بانک اطلاعاتی از مترجمان خبره و کارهای انجام شده در این زمینه و راه افتادن نهضت ترجمه از جمله امور ضروری انجام نشده در این حوزه است. باید خاطرات دفاع مقدس که حرفی برای گفتن در خارج از مرزهای ایران دارد، ترجمه شود یا ترجمههایی که چند سال است بر زمین مانده، به اتمام برسد.
متأسفانه باید گفت که رایزنان فرهنگی وظیفه خود را در زمینه ترجمه، چه برگردان کتاب از فارسی به دیگر زبانها و چه بالعکس، انجام ندادهاند؛ در حالی که این وظیفه ذاتی این نهاد است. یک کسی مثل دکتر فؤاد ایزدی وقتی میخواهد به ایران بیاید، به بازار کتاب آمریکا میرود و کتابهای متعددی درباره سازمانهای اطلاعاتی آمریکا را خریداری میکند و به ایران میآورد و بعد میگوید چه کسی میخواهد ترجمه کند؟ من از آمریکا کتاب آوردهام. آقای فؤاد ایزدی باید این کار را بکند و کتاب به ایران بیاورد یا وظیفه رایزنان فرهنگی است؟
باید جواب این کوتاهیها را به تاریخ بدهیم
اگر کتابی در ایران علیه حاکمیت و نظام منتشر شود، آنها کتاب را میبلعند و میبرند کتاب را در کشور خود ترجمه و منتشر میکنند. همیشه کهنهکارها، افسران و بازنشستگان سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی خاطرات خود را مینویسند که اتفاقا بخش قابل توجهی از آن علیه نظام سلطه در آمریکاست، اما این کتابها هیچگاه به کشور نمیآید و ترجمه نمیشود. در مورد کتابهای خودمان هم که وضع به این صورت است.
اینها ظرفیتهای فرهنگی است که حرف حق جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را به خارج از مرزهای ایران منتقل میکند. ما این کار را نکردیم، کوتاهی کردیم و باید جواب این کوتاهیها را به وجدان و تاریخ بدهیم.
***: متأسفانه گفته میشود که عموماً خاطرات دفاع مقدس در شرایطی ترجمه میشود که خود مؤلف از انجام ترجمه آن خبری ندارد. فکر میکنید که برای ترجمه یک متن، ارتباط با نویسنده لازم است یا داشتن یک متن برای مترجم کافی است؟
برای ترجمه یک اثر وجود یک متن کافی نیست، چون بخشی از ادبیات انقلاب، دینی و دفاع مقدس ما برای کشورهای دیگر قابل هضم و فهم نیست. گاه روایت دینی از دفاع مقدس دارید که مخاطب خارج از کشور آن را درک نمیکند. از سوی دیگر، برخی از خاطرات هم هست که در کتاب نیامده است؛ از این جهت وجود یک نویسنده آشنا به این فضا لازم است تا با همفکری مترجم بخشهای غیر قابل هضم برای مخاطب جدید از کتاب حذف و بخشهای ناگفتهای که میتواند برای مخاطب خارج از کشور جذاب باشد، به کتاب اضافه شود. نباید همان کتابی که در ایران منتشر شده، عیناً به زبانهای دیگر ترجمه شود.
پیامهایی از عراق که رنج اسارت را کم کرد
این نویسنده هر کتاب است که میتواند در این راه به مترجم کمک کند. متأسفانه این ضعف اصلی کتابهایی است که در سالهای اخیر کم و بیش ترجمه شدهاند. من الان مترجمان کتاب خودم را ندیدهام. من وقتی کتابم به زبانهای عربی چاپ شد، خانم ایمان صالح از لبنان و کمال سعید از عراق را دیدم. من هنوز مترجم اسپانیولی کتابم را ندیدهام. این ندیدنها یک مشکل اساسی در روند کار ایجاد خواهد کرد؛ به خصوص در زمینه محتوا؛ در صورتی که با جلسات دیدار با نویسندگان میتوان کار قابل قبولتری ارائه داد.
***: ترجمه خاطرات دفاع مقدس به زبانهای مختلف به ویژه عربی، موافقان و مخالفانی دارد. برخی از کارشناسان بر این باورند که ترجمه این آثار به زبان عربی امکان دارد سوء تفاهمهایی ایجاد کند و خوب است که به زبان عربی ترجمه نشود. اشاره کردید که کتاب شما به زبان عربی ترجمه و در عراق و لبنان توزیع شده است. چه بازخوردهایی از مخاطبان جدید خود داشتید؟
من ترجمه عربی عراق و لبنان را در دست دارم. این کتاب برای مخاطبان عربزبان جذاب است؛ روایت یک آزاده از شرایط زندانهای عراق و مقاومت فرزندان امام روحالله(ره) در آن شرایط سخت با دینداری، صبوری و اخلاقمداری از جمله جذابیتهای این کتاب برای مخاطبان عراق و لبنان بوده است. بعد از انتشار ترجمه عربی و توزیع آن در کشورهای منطقه، من ایمیلها و پیامهای مختلفی از جانب مخاطبان عربزبان دریافت کردهام. وقتی یک مخاطب عراقی تلاش میکند و در نهایت از طریق فضای مجازی من را پیدا میکند و به من درباره کتاب پیام میدهد، نشان میدهد که «پایی که جاماند» چه تأثیری در بین این مخاطبان داشته است؛ به خصوص اینکه من کتاب را به شکنجهگرم که یک بعثی است تقدیم کردهام. اینها برای مخاطبان عربزبان سوال است که رزمندگان ایرانی چه روحیه و فکری دارند که کتابش را به شکنجهگرش تقدیم میکند؟ اینها نکاتی است که بر مخاطب جدید تأثیر گذاشته است. تمام این پیامها خستگی و رنج اسارت را از من کم کردهاند.
روایت سردار سلیمانی از تأثیر «پایی که جاماند» بر حشدالشعبی عراق
حاج قاسم سلیمانی به من میگفت که نیروهای حشدالشعبی عراق ترجمه عربی کتاب «پایی که جاماند» در دستشان است و به من میگویند که ما بعثیها را به واسطه کتاب این جوان ایرانی بهتر و بیشتر شناختهایم. این را چه کسانی میگویند؟ عراقیها. اگر یک ایرانی این جمله را میگفت، میتوانستیم بگوییم که خب ایرانیها با بعثیها روبرو نشده و آنها را نمیشناسند، اما این سخن از زبان عراقیهاست. ادبیات بازداشتگاهی ما به نقطهای میرسد که چنین تأثیری بر نیروهای عراقی دارد. همه اینها نشان میدهد که این خاطرات در انتقال مفاهیم انقلاب و دفاع مقدس موفق عمل کرده و توانستهاند هویت بعثیها را به خوبی نمایان کنند.
خاطرات دفاع مقدس ترجمه میشود، بدون اینکه حقالتألیفی به نویسنده تعلق بگیرد
بله اگر در ترجمهها لحاظ شود که «بعثیها» با «عراقیها» یکی انگاشته نشوند، حتی میتواند به درک بیشتر دو همسایه کمک کند. بسیاری از عراقیها از بعثیها ضربه و آسیب دیدهاند. اگر در ترجمهها کارهای بعثیها به پای عراقیها گذاشته شود، سوءتفاهمهای مهمی ایجاد میشود.
***: آقای حسینیپور ما در حوزه خاطرهنویسی دفاع مقدس پرسشهای پاسخ داده نشده بسیاری داریم. مسائلی وجود دارد که هنوز روشن نیست، از جمله اینکه حقوق راوی و نویسنده در این حوزه به چه صورت است؟ و… فکر میکنید وجود این خلأها و پرسشها چه آسیبهایی به ترجمه خاطرات دفاع مقدس وارد میکند؟
وقتی شما عملاً مترجم خود را نشناسید و مترجم بدون اینکه شما را ببیند، کتاب را ترجمه و منتشر میکند، طبیعی است که اگر قرار است حق التألیفی هم به نویسنده تعلق بگیرد، پرداخت نشود و به سرانجام نرسد. طبق قانون این از حقوق هر نویسندهای است. من به عنوان یک نویسنده نه اطلاعی دارم و نه چیزی بین ما امضا شده است. این ناهماهنگیها یک سری تبعیض در حق و حقوق صاحب کتاب ایجاد خواهد کرد.