سلبریتیهایی که روزی با انتشار اطلاعیههای گروهی در روزنامهها حمایتشان از کاندیداهای انتخاباتی را اعلام میکردند، اکنون صفحات شخصی شان را به یک ستاد انتخاباتی تبدیل کردند؛ ستادهایی که البته تاریخ اعتبارشان موقت بود.
پس از صحبتهای پینگپنگی علی علیزاده، کارشناس سیاسی ساکن لندن در فضای مجازی با حمید فرخنژاد بازیگر کشورمان درباره فاصله اظهارنظر سلبریتیها با عملکردشان، بار دیگر بحث درباره سلبریتیها و نقش چهرههای سرشناس در عرصههای سیاسی نقل شبکههای اجتماعی شد.
برخی از فعالان فضای مجازی این سوال را مطرح کردند که چرا چهرههایی که در روزهای پیش از انتخابات برای نامزد مورد علاقهشان سینه چاک میکردند، پس از عدم موفقیت کاندیدای مورد نظرشان، مسئولیت تبلیغشان را یا برعهده نگرفتند یا سکوت اختیار کردند؟ برای برخی دیگر هم این سوال پیش آمده که چگونه آن آتش تند سلبریتیها در زمان انتخابات، الان به خاکستر تبدیل شده است؟ چه شد که آن همه طرفداری و هزینه، با یک معذرتخواهی کوتاه در صفحه شخصی به پایان رسید؟
برای بررسی بهتر این پدیده بد نیست نگاهی به تاریخچه حضور سلبریتیها در عرصه سیاسی کشور و بخصوص انتخاباتها بیاندازیم:
* سلبریتیها در دهه ۶۰ و ۷۰
در انتخابات دهه ۷۰ و پیش از آن، حمایت چهرههای سرشناس بسیار معدود بود و بیشتر به اعلام حمایت گروهی چهرهها از کاندیدای مورد نظرشان محدود میشد.
حمایتهای سلبریتیها بیشتر به انتخاباتهای مجلس محدود میشد و اغلب کارشناسان سیاسی و اقتصادی بودند که درباره کاندیداهای ریاست جمهوری اعلام نظر جداگانه میکردند. در این میان هم، بودند برخی از چهرهها و باشگاههای ورزشی که در قالب اطلاعیههایی حمایتشان را اعلام میکردند.
در اواخر دهه هفتاد نیز، معدود چهرههایی که وضعیت مالی و اعتباری بهتری داشتند یا در میتینگهای انتخاباتی همراه کاندیداها حاضر میشدند یا ساختمان و دفتر کاری که داشتند را به ستاد انتخاباتی تبدیل میکردند.
* دهه ۸۰ و ورود مستقیم به عرصه انتخابات
از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ به بعد، برگ جدیدی در ورود سلبریتیها به کارزار انتخابات ورق خورد. در این دوره کارگردانان مطرح سینما وارد میدان شدند و هریک برای کاندیداها فیلم انتخاباتی ساختند.
هرچند در اواخر ۷۶ برخی از کارگردان فیلمهای انتخاباتی ساختند اما دهه ۸۰ کارگردانان مطرح به میدان آمدند به طوری که در این دهه، کمال تبریزی، مجید مجیدی، رخشان بنیاعتماد، احمدرضا درویش، جمال شورجه، ضیاءالدین دری، مهدی فخیمزاده، رسول ملاقلیپور، بهروز افخمی، جواد شمقدری و … فیلم تبلیغاتی برای کاندیداها ساختند.
در انتخابات سال ۸۴ سلبریتیها آشکارتر از قبل، وارد میدان شدند و علنا حمایتشان را از کاندیداهای موردنظرشان ابراز کردند و حتی به دیدارهای خصوصی با کاندیداهای ریاست جمهوری رفتند.
دیدار چهرهها با آیتالله هاشمی پیش از انتخابات ۸۴
در سال ۸۸ که عملا ریاستجمهوری ۲ قطبی شده بود، سلبریتیها به دو دسته تقسیم شدند. آنها نهتنها برای حمایت از کاندیدای موردنظرشان هم در برنامههای انتخاباتی حاضر میشدند، بلکه حتی برای تبلیغ به کف خیابانها هم میآمدند.
دهه ۹۰ و صفحاتی که ستاد انتخاباتی شدند
اما از سال ۹۲ به بعد همزمان با کاهش استقبال از روزنامهها و اوج گرفتن شبکههای اجتماعی، بهترین و کم هزینهترین ابزار در اختیار سلبریتیها قرار گرفت. از این سال به بعد صفحات سلبریتیهای هرجناح تبدیل شد به یک ستاد انتخاباتی! برخی از سلبریتیها از سر عقیده و بسیاری دیگر برای جذب فالوور و عقب نماندن از جو سیاسی جامعه، نظرشان را درباره کاندیدای مورد نظرشان اعلام کردند.
حضور در برنامههای انتخاباتی کاندیداها در این دوره دیگر به یک امر عادی تبدیل شد.
همین رویکرد در انتخابات ۹۶ شدت گرفت به طوری که از عکس پروفایل و پستهای سلبریتیها هم میشد تشخیص داد که هر هنرمند و ورزشکار حامی کدام کاندیداست.
آخرین دوره انتخابات کشور با حاشیههای زیادی همراه شد و حتی درباره علت حمایت چهرهها در این دوره، صحبتهای زیادی به وجود آمد؛ برخی دلیل این حمایتها را ترس از رقیب، برخی دیگر به دلیل قرابت فکری با کاندیدای مورد نظر، بعضیها به دلیل وعدههای خوش رنگولعاب کاندیداها، تعدادی هم برای جذب فالوئر و عقب نماندن از قافله سلبریتیهای دیگر عنوان کردند.
در این میان تعداد زیادی از سلبریتیها پارا فراتر هم گذاشتند و به جای حمایت از کاندیدای موردنظرشان، مردم را از کاندیدای رقیب ترساندند.
اما بسیاری از این سلبریتیها که آسمان و زمین را به هم میدوختند تا کاندیدای مورد نظرشان رئیسجمهور شود، در اولین بزنگاهها، حمایتشان را از رئیسجمهور برداشتند. تعدادی از چهرههایی که مردم را هفتهها برای رای دادن به کاندیدای مورد علاقهشان توجیه میکردند با اعلام گران شدن عوارض خروج از کشور، شروع به انتقاد کردند. موضوعی که البته بیشتر به قشر مرفهتر جامعه مربوط میشد که چندان هم از درد اقشار محروم مطلع نبودند. انتقادهایی که در کمتر از چندماه منجر به این شد که عملا اعتراف کنند که در حمایت از کاندیدای اصلح اشتباه کردند.
و این سوال مهم و بیجواب برای مردمی که در انتخابات به این سلبریتیها اعتماد کردند به وجود آمد که چه شد آن آتش تند به یکباره به خاکستر تبدیل شد؟ یعنی آن حمایتهای آتشین از سر تحقیق نبود؟یا مثلا بهتر نبود که هر شخصیت معروفی صرفا در حوزهای که متخصص است، اظهارنظر کند؛ مثلا هنرمندان به سیاستهای فرهنگی و وعدههای هنری کاندیداها بپردازند، ورزشکاران سیاستهای ورزشی را بررسی کنند و…
نکته پایانی از زبان آقای بازیگر
شاید اگر سلبریتیها در طول این سالها به توصیه مرحوم عزتالله انتظامی گوش میدادند، مجبور نبودند ابتدا تمام تلاش خود را برای تبلیغ یک کاندیدا به کار ببندند و در اولین فرصت بابت حمایت خودشان مجبور به عذرخواهی شوند.
حمیدرضا ماهی صفت چند روز پیش عنوان کرد: روزی مرحوم عزت الله انتظامی در جمع ۳ هزارنفری اهالی سینما در وزارت کشور روی سن خطاب به بازیگران گفت: «قدر شغلتان را بدانید و خودتان را زیاد خرج نکنید»؛ من آن روز به وضوح میدیدم که از این ۳هزارنفر، ۳۰نفر هم معنی و مفهوم این نصیحت را نفهمیدند. حال منظورم مستقیم به کسانی است که خودشان را سلبریتی میدانند، پس فکر نکنند که صاحب نظر و کارشناس مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و مذهبی هستند.