روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: جان.بی.آلترمن (مدیر برنامه خاور میانه، در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی) در تحلیلی خاطرنشان کرده است: راب مالی، نماینده آمریکا در امور ایران، پیش از نشست مهم شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی سفری به پایتختهای کلیدی انجام داد و با مقامهای کشورهای عضو برجام دیدار کرد. وی علاوه بر پاریس، برای گفتوگو با روسها به مسکو سفر کرد. اما او به پکن نرفت و پکن نیز نزد او نیامد. این نشانه دیگری است که افزایش تنشهای چین و آمریکا به احتمال زیاد تلاشهای ایالات متحده برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را پیچیده میکند.
هنگامی که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا در ماه مارس با دیپلماتهای برتر چینی در آنکورج دیدار کردند، لحنها تلخ و اتهامآمیز بود و پس از آن دیدارهای مقامات ارشد ایالات متحده و چین ضعیف بود.
چین از رفتارهای ایالات متحده آشکارا شکایت میکند، افول ایالات متحده را مسخره میکند و تهدید میکند که سرپیچی از چین عواقبی خواهد داشت. زمینه گسترده همکاری چین و آمریکا در حال کمرنگ شدن است.
مورد دوم، نقض آشکار تحریمهای آمریکا علیه ایران از سوی چین است که از دولت ترامپ شروع شده و در دولت بایدن افزایش یافته است. چین نفت ایران را با نقض آشکار تحریمهای آمریکا وارد کرده است.
واردات نفت چین از ایران در بهار از قطره به سیل تبدیل شد و در ماه می بالغ بر حدود یک میلیون بشکه در روز وارد کرد. در شرایطی که آینده مذاکرات هستهای در هالهای از ابهام قرار دارد، مشخص نیست که آیا ایران همچنان به سادگی حسننیت آمریکا را به جیب میزند یا خیر، و آیا چین مایل است میزان واردات خود از این کشور را با درخواست فزاینده ایالات متحده قطع کند یا خیر.
سومین مورد، غیبت قابل توجه چین در تلاشهای جمعی ۵+۱ برای بازگرداندن ایران به توافق هستهای است.
چین نیز نگرانی جدی در مورد برنامه هستهای ایران دارد، اما خوشحال است که میتواند سوار بر تلاشهای جهانی برای محدود کردن برنامه هستهای ایران باشد. چین همه احساسات صحیح را در مورد تمایل به حل و فصل اختلافات از طریق مذاکره نشان میدهد، اما همزمان توافقنامههای خودرا با ایران دنبال میکند.
در حالی که چین گسترش برنامه هستهای ایران را نامطلوب میداند، اما از جانب ایران احساس خطر نمیکند. در عوض، چین ایران را به عنوان بازیگر مفید برای استفاده در سیاست خارجی خود میداند و میزان فاصله و نزدیکی خود به ایران را تا حدی به عنوان راهی برای نزدیک شدن یا فاصله گرفتن از ایالات متحده و متحدانش در نظر میگیرد. انگیزه اصلی در حال حاضر این است که بیشتر پیشروی کنیم.
برای ایالات متحده، این خبر تلخی است. دیدگاههای رهبران ایران در مورد مذاکرات هستهای همچنان مبهم است، اما نشانههای فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد دولت رئیسی و طیف حامی او، نسبت به ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری بیاعتماد هستند و چین که به طور فزایندهای بر تضعیف قدرت و نفوذ ایالات متحده متمرکز است، به یک ابزار جانبی برای مقاومت ایران تبدیل میشود و اهداف دوگانه چین یعنی جلب رضایت ویژه ایران (که منافع اقتصادی چین را هم در بر خواهد داشت) و زیر پا گذاشتن موقعیت جهانی ایالات متحده را نیز محقق میکند.
همانطور که تنشهای کنونی با فرانسه نشان میدهد، به نظر میرسد دولت بایدن متوجه شده که شیفت به سوی اقیانوس آرام پیامدهای جهانی خواهد داشت. اما تاکنون به نظر نمیرسد که استراتژی چندانی برای پیگیری منافع دیپلماتیک مشترک با چین و تقسیمبندی تنشهای دوجانبه داشته باشد.
اگر ایالات متحده بتواند یک راه مشترک با چین را در مورد مسائل ایران مدیریت کند، این میتواند به مسائل دیگر مانند تغییر اقلیم نیز سرایت کند. در غیر این صورت بازگشت ایالات متحد به برجام بسیار دشوار خواهد بود، چه برسد به توافق «طولانیتر و قویتر» که دولت به عنوان هدف خود تعیین کرده است.