مغفول ماندن حوزه اسباببازی محصول فرهنگی که ۹۹ درصد فرهنگ در آن نادیده گرفته شده است به دغدغه عدهای از پژوهشگران و محققان تبدیل شده است. اسباببازی کارکردی مهم در القای فرهنگ به کودکان دارد که عموماً در جامعه ما مغفول مانده و توجه زیادی به آن نمیشود. مسئله قابل تأملی که خیلی از کارشناسان و فعالان این حوزه به آن اشاره دارند سرانه مصرف پایین اسباببازی است که حتی قابل قیاس با دیگر کشورها نیست.
بهنام زنگی پژوهشگر و کارشناس حوزه صنایع فرهنگی میگوید: واقعیت این است که ما چند هزار «بازی» ثبت شده در کشور داریم، اقوام مختلف و فرهنگهای ما بازیهای خاص خود را دارند. اما ایراد در این است که «بازی» در جامعه غیررسمی است. رسمیت ندارد. مثلاً در همه خانهها در گذشته مادر یا مادربزرگ اسباببازی میبافت عروسکی درست میکرده یا بافتنی و چوب و این رسمیت نداشته است، مثل زیورآلات، سفال و فرش ما رسمی نبوده است و این به خاطر نوع تفکر ایرانی بوده که کودک را همواره در حاشیه دیده است، این خطای بزرگ فرهنگی است که از پیشینه تاریخی ما وجود داشته است. یکبار در یک نشستی در خانه هنرمندان به این نکته اشاره کردم و برای اساتید خیلی جالب بود زیرا موشکافی فرهنگی کرده بودم، گفتم شما نگارگریهای ما را ببینید در آن غول، عجایب مخلوقات و همه چیز در آن داریم ولی کودک در آن نداریم. فرش ما را ببینید همه چیز هست ولی کودک نیست. در ادبیات ما روایت همه چیز هست غیر از کودک؛ یعنی کودک همیشه در فرهنگ ما مورد بیتوجهی قرار گرفته و در حاشیه بوده است. مثلاً معماری ما را ببینید خیلی زیبا و جذاب است ولی اشل آن برای انسان بزرگ است و هیچوقت به کودک توجه نشده است. این خطای بزرگ است.
همچنین مهرداد بیات پژوهشگر و محقق در این حوزه میگوید، در کشور ما برای ساخت اسباببازی از کودکان هیچ نظرخواهی صورت نمیگیرد در حالیکه در کشورهای اروپایی به تمام علایق کودکان توجه میشود و اولویت در طراحی و تولید محصول اسباببازی علایق کودکان است. بهنام زنگی و مهرداد بیات از پژوهشگران و کارشناسان صنایع فرهنگی در کشورمان هستند که به مقوله بازی و اسباببازی به صورت تخصصی پرداختهاند، میزگرد خبرگزاری مهر با بهنام زنگی و مهرداد بیات حول محور اسباببازی، سرانه مصرف در کشور و دغدغه استفاده از بازی در خانوادهها است که متن آن در ادامه میآید:
آقای زنگی در حاشیه جشنواره اسباببازی وبینارهای بینالمللی با متخصصان و کارشناسان حوزه اسباببازی برگزار شد که خیلی مورد بحث است و بسیاری از منتقدان در نقد این نشستها گفتهاند که قدرت تأثیرگذاری این نشست بسیار کم است توضیحاتی را درباره نشستها با متخصصان خارجی میدهید و اینکه کارکرد این نشستها در حوزه اسباببازی به چه شکلی است؟
بهنام زنگی: امسال در حاشیه جشنواره اسباببازی ۶ نشست تخصصی بهصورت وبینار برگزار شد. با توجه به شرایط پیش آمده دو راه بیشتر نداشتیم یا باید جشنواره را تعطیل میکردیم یا اینکه به این سمت میرفتیم که بهصورت آنلاین برگزار شود. بخشهای دیگر در حال اجرا است و نمیشود بازخوردهایش را بگیریم که موفق بوده یا خیر، بخش تخصصی، ترویجی و فروشگاهی
البته اگر دقیق بگویم تقریباً ۱۰ نشست را طراحی کردیم به سمت فضای بینالمللی بردیم و تقریباً سخنرانهایی از ۱۰ کشور دعوت شدند کشورهای صاحب صنعت اسباببازی و مجبور شدیم به خاطر بازه زمانی و محدودیتهایی که داشتیم این را تقلیل به ۶ نشست دادیم و ۶ نشست را برگزار کردیم و ۴ نشست دیگر را دورهبندی میکنیم مثلاً ماهی یک نشست، به این خاطر که هم از تراکم آن کاسته شود هم مسیر ادامه داشته باشد، چون دوره قبل هم یکی از اصلیترین مطالبات شرکتکنندگان این بود که نشستها را قطع نکنید! بگذارید کسانی که به بحثهای علمی علاقهمند هستند مرتب در جریان باشند، چون در لابهلای این نشستها بحثهای خیلی جدی مطرح میشود. برعکس ظاهرش بحثهای خیلی جدی و پیشنهادهای سازنده مطرح میشود که دنبال کردن و یادآوری میخواهد تا به نتیجه برسد. این خواسته ما هم بود، حتی به کانون پرورش فکری پیشنهاد دادیم که انجمن علمی پژوهشهای هنری بهعنوان بازوی علمی جشنواره حاضر است برای این حوزه، دورههای آموزشی تعریف کند، ما الآن با بیش از ۵۰ استاد مرتبط در ارتباط هستیم و از اساتید بانک درست کردیم. حوزههای مختلف که با موضوع اسباببازی ارتباط دارند و در آن حوزه کار پژوهشی کردند و این یک ذخیره ارزشمند است. در وضعیتی که هیچ حرکت علمی در آن نیست صرفاً بازار است و تلاشهای فردی است. کسی میآید یک برند را تأسیس میکند تلاش فردی است و هیچ همگرایی در آن نبوده، به نظر میآید این حرکت مفید خواهد بود. در دوره قبل هدفمان این بود که نشستها ادامه داشته باشد ولی بحث کرونا همه برنامهریزیها را بهم ریخت، حتی جشنواره هم با تأخیر برگزار شد، حتی ما انواع و اقسام سناریوها را بررسی کردیم گفتیم در فضای باز و محیطهای باز کانون جشنواره را برگزار کنیم که محدودیت نباشد، باز دیدیم با هجوم جمعیت نمیشود و امکان دارد فضای باز هم خطر داشته باشد.
بعد با این محدودیت آن را به ۶ نشست تبدیل کردیم و مجبور شدیم برخی از اساتید را برای نشستهای بعدی ذخیره کنیم و ۸ کشور شد بعد تا آنجایی که یادم هست از کشورهای فرانسه، سوئیس، آمریکا، دانمارک، هندوستان، ژاپن، سوئد و ایران سخنران داشتیم. از برخی کشورها مثل هندوستان و فرانسه ۲، ۳ سخنران داشتیم و ۶ نشست برگزار شد و نتایج آن را اخیراً گرفتم، چون مرکز آموزشهای کانون اینها را به دقت رصد میکند حتی مربی به مربی رصد میکند و حدود ۱۵ شاخص برای ارزیابی هر نشست و سخنران دارد.
تمام این نشستها مجازی بود؟
زنگی: بله چون همه ثبتنام میکنند ما حتی نشستهایی داشتیم که ۲۱۰ تا ۲۱۵ نفر شرکتکننده داشتیم و حداقل بیش از ۵۰ درصد این افراد مربیان کانون پرورش فکری هستند که با مسئله آموزش آشنایی دارند. میتوانیم بگوییم امتیازدهی اینها خیلی به واقعیت نزدیک است.
برگزاری این نشستها تا چه اندازه میتواند تأثیرگذار باشد، زیرا که برخی از کارشناسان و فعالان این حوزه معتقدند مثلاً ما این نشستها را برگزار میکنیم، مسائلی که در نشستها مطرح میشود درست است اما مدام تکرار میشود چرا به مرحله عمل و اجرا نمیرسد؟ فایده آن نشست، هر سال برگزار کردن، سوالات و حرفهای تکراری در چیست؟ در حوزه صنایع فرهنگی هیچ چیز به اجرا نمیرسد!
زنگی: موضوعی که گفتید جای تأمل دارد. یک نکته اینکه تقریباً هیچکدام از بحثهای ما تکرار نشدند، یعنی بدون هدف تکرار نشدند. ما بحثی داشتیم که نیازمند تکرار بوده، به خاطر اینکه احساس کردیم توجه بیشتری میخواهد و تکرار کردیم، یعنی تمام سخنرانیها را شخصاً کنداکتورها را چیدیم، متوجه این بودیم که برخی مباحث نیازمند تکرار یا ارائه با رویکرد متفاوت است. امکان دارد آقای بیات مسئلهای را سال گذشته عنوان کرده باشد که لازم بوده همان مسئله را امروز با رویکرد دیگری مطرح کند که مخاطب متوجه همه ابعاد موضوع شود یا بحث جدید ایجاد شود. مثلاً نشست علوم شناختی ما کاملاً جدید بود. علوم شناختی بخشی از روانشناسی است ولی چون ما دستهبندی بازیهای شناختی داریم و نقش بازی در توسعه تواناییهای شناختی فرد امسال نشستی کاملاً جدید بود. یا نشست برند ما رویکردهایش امسال جدید و متفاوت بود. مثلاً امسال نشست بستهبندی نگذاشتیم با اینکه فوقالعاده مهم است احساس کردیم خودش به سلسله نشست نیاز دارد و آن را برای زمانی گذاشتیم که تبدیل به دو زیرشاخه شود؛ یعنی تکراری در کار نیست مگر اینکه موضوعی نیازمند تکرار بوده باشد.
اما نکته دوم اینکه چرا آثار این نشستها دیده نمیشود؟ یا مثلاً چرا استادان خوب مباحث را ارائه میکنند ولی آثارش دیده نمیشود؟! این میتواند مورد بحث قرار بگیرد. آیا آثارش دیده نمیشود مقصرش فرد خاصی است یا کسی است که مخاطب این بحث است؟ و اینکه آثارش باید کی دیده شود؟ وقتی ما از یک حرکت علمی حرف میزنیم آثارش در ۱، ۵ یا ۱۰ سال دیده شود! برخی از اینها امروز شروع شوند ۲۰ سال دیگر نتایج آن دیده میشود؛ یعنی ما یک روند تدریجی خواهیم داشت که متوجه شویم تحول دارد به وجود میآید.
بحثهای اقتصادی ما در حوزه اسباببازی که دو نشست داشتیم، عمدتاً انتقادی بود، یعنی خودمان از روند موجود انتقاد کردیم، گفتیم بازاری که شایستگی حوزه اسباببازی را داشته باشد هنوز در داخل کشور ایجاد نشده است. هنوز در داخل کشور اعداد و ارقامی که ۲ تا از مدرسان ما گردآوری و مطالعه کردند و آمارها را از مجاری قانونی گرفته بودند، نشان میداد بخش زیادی از مصرف داخلی ما توسط اسباببازی خارجی تأمین میشود و آمار دقیق داشتند. این چیزی نیست که بشود در یک یا دو دوره نشست تخصصی برطرف کرد. اتفاقاً از نوع بحثهایی است که باید مرتب تکرار شود.
مرتب باید بگوییم مثلاً ۵۰ درصد از مصرف داخلی اسباببازی ما وارداتی است. مرتب باید بگوییم این ۵۰ درصد (اعداد تخمینی است)، ۴۰ درصدش از مجاری غیرقانونی وارد میشود ما باید مرتب بگوییم رسانهها هم مرتب بازتاب دهد که تولیدکننده و مصرفکننده متوجه شود و ببیند ظرفیت تولید در داخل دارد، به سمت اسباببازی غیربومی میرود، عوارض فرهنگی آن را باید تحمل کند. ارزبری را باید تحمل کند، ممکن است آسیبهای فرهنگی بزند و مغایرتهایی به وجود آورد و همه این معضلات است. پس این بحثهایی است که در تکرار جواب میدهد و چارهای نداریم که تکرارش کنیم ولی واقعاً به نظرم این مبحث کمک شما رسانهها را میخواهد که ببینیم آن بخشهایی که باید منجر به یک رویداد و اتفاق شود، چرا نمیشود؟ آیا متولیان بیتوجه هستند؟ آیا دستگاههای مسئول، بیمسئولیت هستند؟ آیا فعالان اعتماد ندارند؟ شاید فعال و تولیدکننده به حرف من اعتماد ندارند یا به من میگویند اگر شما بلد بودید خودتان میرفتید انجام میدادید. درصورتیکه یک کارشناس برند میآید در مورد مفهوم برند حرف میزند. کارش این است قرار نیست خودش برود تولید کند.
یک دلیل شاید این است که به این نشستها و حرکتهای علمی اعتماد وجود ندارد و اهمیت آن را درک نمیکنیم. حالا در ادامه حتماً دکتر بیات صحبت میکنند و روی مدلهای توسعه در کشورهای مختلف کار کردند و مشاهده داشتند، میگویند آیا وقتی درباره این حرف میزنیم که برویم در صنعت اسباببازی پژوهش کنیم آیا باید از سال بعد منتظر باشیم نتیجه آن را ببینیم یا الآن داریم یک بذری را میکاریم و سالهای بعد باید محصول را در صورت مراقبت ببینم؟ منتها فرقش این خواهد شد محصولی که این بذر میدهد با برداشتی که الآن داریم فاصله خواهد داشت مثل گندم بیکفایتی که ما داریم میکاریم در هر هکتار ۱ تا ۳ تن برداشت میکنیم، همان گندم در ایران مطالعه میشود و تا ۹ تن برداشت شده است! با همان هزینه و فعالیتها. در مورد زنبورعسل بیشترین برداشت ما در کشور که روی آن مهندسی میشود ۴۰ کیلوگرم در سال از یک کندو است. کشور آلمان ۲۹۰ کیلو در سال از یک کندو عسل برداشت میکند! منابع گیاهی و آبوهوایش هم نسبت به ما ضعیفتر است، آفتابهایی مثل ما ندارد. این نشان میدهد تحقیق اینجا جواب میدهد. آنها ۱۰ برابر ما بازدهی میدهند.
البته یکی از فعالان این حوزه در همین نشستهای تخصصی درباره خرید اسباببازی در کشورمان گفته بود که خرید اسباببازی ما یکپنجم کشورهای دیگر است؟ این آمار درستی است؟ چگونه بهدست آمده است؟
زنگی: آمارش درست است و فروشگاهها مدنظر است. اتفاقاً آن شخصی که این را گفت خودشان بزرگترین توزیعکننده اسباببازی هستند فروشگاههای زنجیرهای دارد و خودش عامل توزیع است. اطلاعاتش بسیار دقیق بود و از سرانه به این عدد رسیده بود. به میانگین سرانه مصرف اسباببازی در کشور ما ۸ دلار است در آمریکا ۳۵۰ دلار است.
دلیل این آمار پایین مصرف خرید چیست؟ بررسی شده است؟
زنگی: فرهنگ.
آقای بیات نظر شما در اینباره چیست؟ چرا سرانه مصرف اسباببازی در کشور بسیار پایین است؟
مهرداد بیات: ببینید حتی در استرالیا ۵۰۰ دلار است. اسباببازی در کشور ما جز صنف خرازیفروشی است؛ چرا؟ بذارید مثالی بزنم، خیلی سال پیش یک نفری برایم تعریف میکرد خرازیفروشی بود انگشت دانه، نخ و سوزن میفروخت. به پسرش گفت من مستطیع شدم باید به مکه بروم، گفت فقط وقتی دارم میروم با اینها وسایل کاری نداشته باش! مثلاً این محصول یک قران، این ۱۰ شاهی، این ۲ زار است خیلی سفارش کرد و رفت. وقتی رفت این پسره گفت چه معنی دارد این یک قران این ۱۰ شاهی، یکدفعه گفت اینها دانهای ۵ زار است. این ۱ تومان، کش متری ۵ زار. همینطوری فروخت و تمام انبارها پُر پول شد. وقتی پدر برگشت گفت چه کار کردی؟ و پدر بسیار اندوهگین شد. گفت چه کار کردی؟! کار ما را تمام کردی! پسر گفت چرا؟ گفت من یک قران و ۲ زار و ۱۰ شاهی میدادم اصلاً کسی وارد این مقوله نمیشد، به اصطلاح من چراغ خاموش میرفتم این صنف و بازار را برای خودم کرده بودم، شما باعث شدی بقیه در این کار وارد شوند. شما کیلو میخری و دانه میفروشی! پس در حوزه اسباببازی هم یک عده چراغ خاموش حرکت میکنند؛ یعنی نمیگذارند این آمارها باز شود وقتی آمارها در سمینارها باز شود، در این سمینارها داریم سعی میکنیم آماری را اعلام کنیم اما یک عدهای هم چراغ خاموش از این صنف دارند استفاده میکنند بدون اینکه پایگاه علمی داشته باشند.
ما میبینیم بسیاری از تولیدکنندگان اسباببازی در کنار آن هر محصولی خرازی را مدنظرشان باشند را تولید میکنند یعنی روی مسئله «فرهنگ» کار نمیکنند و «فرهنگ» کاملاً در این بخش مغفول مانده است. یعنی نیامده بر روی مسئله سهراب و رستم کار کند و آن را در قالب اسباببازی به مخاطبان عرضه کند بلکه کپی دسته چندم بمتن را در بازار تولید میکند و میفروشد. به همین دلیل شما میبینید ۶/۹۰ میلیارد دلار ترنور مالی در حوزه اسباببازی است که اصلاً ما سهمی در اسباببازی دنیا نداریم. بچههای ما از گذشته با اسباببازی خیلی بازی نمیکردند که امروزه هم به همین شکل است کودک باید اسباببازیاش را به زمین بزند، اگر دقت کنیم میبینیم که عروسکها را در خانهها نو نگه داشتند و میگوئیم این خیلی دختر خوبی است، اصلاً این دختر خوبی نیست چون عروسکهایش را نو نگه داشته است. آماری که آقای زنگی زحمت کشیدند این هرم جمعیتی شوخی نیست. یک چیز نزدیک به ۲۰ میلیون زیر ۱۵ سال است و سرانه این در سال ۹ یا ۸ دلار میشود.
البته این سرانه مصرف است نه واردات!
زنگی: یک بخشی از این آمار محتوای اقتصادی آن است ولی الآن که ما میگوئیم سرانه مصرف ۸ دلار است، این خیلی به واقعیت نزدیک است. اگر میگفتیم سرانه واردات، شاید قاچاق هم شامل میشود. این مصرف است؛ یعنی این میزان خرید میکنند. حالا چرا پایین است؟ چرایی آن را پژوهش تعیین میکند. ما الآن میتوانیم فرضیه بدهیم مثل طرح تحقیقاتی میتوانیم فرض را بر این بگذاریم که این علل وجود دارند ولی واقعاً باید تحقیق شود چرا به این شکل است. البته یکی از عللش این است، در نسل قبلتر از ما، آدمهای ۵۰ یا ۶۰ سال صرفنظر از طبقه اجتماعیشان با اسباببازی بازی میکردند، در فرهنگ ما کسی که بازی میکرده را شماتت میکردند!
پس اشتباه نشود، ما میگوئیم سرانه مصرف؛ یعنی هر شهروند ایرانی ۸ دلار در سال پول اسباببازی میدهد در دنیا ۴۰ دلار است. چرا ۴۰ دلار؟ شاخص در اروپا ۲۷۰، ۲۸۰ و در آمریکا ۳۵۰ دلار است آفریقا ۷ دلار است. یکسری مسائلی اینطوری میانگین را پایین آورده است والا در کشورهای توسعهیافته بالای ۲۰۰ دلار است. این اصلاً به این ارتباط ندارد چه مقدار ایرانی و چه مقدار غیر ایرانی است. اصلاً یک بحث کلیتر است که ما باید یاد بگیریم اسباببازی مصرف کنیم این گام اول است. حالا که توانستیم الگوهای فرهنگی بدهیم که اسباببازی باید مصرف شود آنوقت میتوانیم راجع به چگونگی و نوع آن و ایرانی و غیر ایرانی بودن آن صحبت کنیم. ما هنوز در گام اول ماندیم و اهمیت آن را متوجه نشدیم.
زمانهای گذشته خیلی اسباببازی مرسوم نبود و هم اینکه بسیار گران بود اما امروزه انواع و اقسام اسباببازیها در هر مارکتی وجود دارد چه نمونه های خارجی و چه داخلی، اما در گذشته بیشتر یکقلدوقل یا بازیها دوز و… بیشتر کاربرد داشت؟
زنگی: حتی الآن خیلی از بازیها برگرفته از چیزهایی بوده که بین مردم رایج بود. مثلاً فوتبال یک بازی محلهای ساده بوده که آن را بازی جهانی کردند. یا بازی دوز که من همیشه میگویم اگر دوز در هر کشور دیگری بود الآن از آن یک فدراسیون ساخته شده بود مثل شطرنج. ولی ما نتوانستیم این کار را بکنیم. دوز هم تلفظ ترکیاش دووز میشود یعنی بچین، چیدن استراتژیک.
بیات: کالاهای فرهنگی همانند درس و آموزش است. سازمانهای مختلفی که امروز میآیند و میخواهند به بچهها کمک کنند مثلاً کسانی که در سیستان و بلوچستان یا شهرستانهای دور افتاده زندگی میکنند بیایند با یک برنامه مدونی این کار را انجام دهند که چه نوع اسباببازی برای فرهنگ کودک سیستان و بلوچستان باشد یا فرهنگ ترک، کرد، ترکمن، عرب، فارس و غیره مثلاً کودکان در این شهرها چه چیزهایی را دوست دارند؟ بخش ایلات و عشایر چه دوست دارد؟ کسی که پدرش راننده کامیون است تریلی دوست دارد زیرا از بس در خانه آنها صحبت تریلی بوده است. چرا امروز بچهها اسباببازی زشت دوست دارند؟ اصلاً فلسفه اینکه عروسک زشت میشود چیست؟ اینها به خاطر این است که کار تحقیقی نکردیم و حتی برای افراد سوال هم نشده است.
البته ضعف پژوهش و تحقیق در این حوزه هم بسیار به چشم میخورد و توجهی چندانی به آن نمیشود حتی در طراحی اسباببازی خیلی به خواسته و علایق کودکان توجه نمیکنیم صِرف تولید محصولی را از غربیها کپی میکنیم و در بازار عرضه میکنیم و این آسیب جدی در دراز مدت خودش را نشان میدهد؟
زنگی: واقعیت این است که ما چند هزار «بازی» ثبت شده در کشور داریم، اقوام مختلف و فرهنگهای ما بازیهای خاص خود را دارند. اما ایراد در این است که «بازی» در جامعه غیررسمی است. رسمیت ندارد. مثلاً در همه خانهها در گذشته مادر یا مادربزرگ اسباببازی میبافت عروسکی درست میکرده یا بافتنی و چوب و این رسمیت نداشته است، مثل زیورآلات، سفال و فرش ما رسمی نبوده است و این به خاطر نوع تفکر ایرانی بوده که کودک را همواره در حاشیه دیده است، این خطای بزرگ فرهنگی است که از پیشینه تاریخی ما وجود داشته است. یکبار در یک نشستی در خانه هنرمندان به این نکته اشاره کردم و برای اساتید خیلی جالب بود زیرا موشکافی فرهنگی کرده بودم، گفتم شما نگارگریهای ما را ببینید در آن غول، عجایب مخلوقات و همه چیز در آن داریم ولی کودک در آن نداریم. فرش ما را ببینید همه چیز هست ولی کودک نیست. در ادبیات ما روایت همه چیز هست غیر از کودک؛ یعنی کودک همیشه در فرهنگ ما مورد بیتوجهی قرار گرفته و در حاشیه بوده است. مثلاً معماری ما را ببینید خیلی زیبا و جذاب است ولی اشل آن برای انسان بزرگ است و هیچوقت به کودک توجه نشده است. این خطای بزرگ است. در قشر مرفه ما کودک بخشی از حرمسرا بوده یعنی بیرون نیاید آنجا بزرگ شود بعد بیرون بیاید. حتی در ضربالمثلهای ما در ادبیات عامیانه ما میگویند بچه شدی؟ حتی به بچه میگوئیم مگر بچهای؟! یعنی این موارد را تقبیح و رفتارهای کودکانه را شماتت میکردیم، حتی افراد از بزرگسالان میخواسته بر رفتارهای خود حاشیه امن بگذارد رفتار کودکانه میکرده. مثلاً داریم که ملانصرالدین و بهلول برای اینکه حرف بزنند در پوسته کودکی رفتند. برای اینکه بگویند این بچه است و کاری به او نداشته باشید. بچگی، با نامتعارف بودن و مجنون بودن یا دیوانگی همتراز میشده است و این خطای بزرگ ماست که باعث شده اسباببازی همواره در کشور ما بوده ولی غیررسمی بوده است، هیچوقت توجه ویژه به آن نشده و ما داریم آن فرهنگ گذشته را یدک میکشیم. وقتی خانوادههای ما عروسک یا اسباببازی انتخاب میکنند، اولاً که هنوز مرسوم است بزرگترها تا حدود زیادی انتخاب و نظرشان را تحمیل میکنند. ثانیاً بهعنوان یک مسئله جدی به آن نگاه نمیکنند و فکر میکنند برای سرگرمی بچه است و ما عموماً شاهد هستیم که افراد در بزرگسالی حسرت بازی کردن در وجودشان همچنان وجود دارد.
بیات: بله درست است که در ایران از کودکان سوال پرسیده نمیشود که چه اسباببازی دوست دارند، یا چطور برائت درست کنیم. اسباببازی را درست کردیم ولی هیچوقت در آن جلسه و تحقیق این نبود که کودک چه میخواهد و چه دوست دارد؟! هیچوقت بچه را وارد بازی نکردیم ولی در غرب و اروپا مرتب این کار را میکنند. یکی میگفت به سوئد رفته بودیم بچههایی که میخواهند به کلاس اول یا کودکستان بروند، یک گروه به خانههایشان میروند، میبینند این دیوارها سیکلمه است. میگویند چرا سیکلمه است؟ میگویند برای اینکه ادوارد سیکلمه دوست دارد، میگویند ما بخشی از ورودی مدرسه را سیکلمه میکنیم. یا لیوان با طراح فلان کاراکتر دوست دارد، میگویند مشابه این را دارید تا برای مدرسه او ببریم؟! در کودکستان او خودش باید بیاید برای خودش چای بریزد مثل اینجا نیست! از رنگی که او دوست دارد میزش را طراحی میکنند.