بالاخره اولین فیلمسعید ملکان، روز صفر ، در مقام کارگردان به جشنواره رسید! فیلمی که اکرانش در روزهای اول با مشکل مواجه شد و بعد از دو روز امکان نمایش پیدا کرد. شنیدهها حاکی از این بود که بخشی از راشهای فیلم بهدلیل پناهنده شدن دستیار فیلمبردار از دست رفته و خود کارگردان هم امروز در نشست مطبوعاتی فیلم این مسئله را تایید کرد. در نیمه اول فیلم که در آلمان میگذرد هم میتوان جای خالی چندین پلان را دید و احساس کرد. هرچند که کیفیت پایین تدوین فیلم باعث میشود تماشاگر در بعضی از لحظات دیگر هم پیوستگی نما و روایت را گم کند.
حضور این فیلم در بخش نگاه نو هرچند از نظر قانونی بلامانع است، اما با توجه به تجربیات سالیان دراز ملکان در سینمای حرفهای و حضورش بهعنوان تهیهکننده و صاحب اثر فیلمها، کمی مضحک بهنظر میرسد. روز صفر درباره تلاشها برای دستگیری تروریست تکفیری بزرگ عبدالمالک ریگی است. سوژهای که برای یک فیلم اکشن جالب توجه بهنظر میرسد. اما اولین اشتباه ملکان در اینست که فیلمنامه روز صفر را خودش به همراهبهرام توکلی نوشته است. کافیست کمی با فضای فکری و کاری توکلی آشنا باشید تا بدانید که او احتمالا بدترین گزینه برای نوشتن یک فیلمنامه اکشن است؛ نویسنده و کارگردانی که آثارش عموما فلسفی، روشنفکرانه و مطابق با ساختار فیلمهای هنری اروپایی است و حالا یک فیلمنامه اکشن پرتعلیق، مملو از تعقیب و گریز و عامهپسند را بهنگارش درآورده است.
خودزنی
مشکل اصلی فیلم همین فیلمنامه ناقصالخلقه آن است که نمیتواند تعلیق درستی خلق کند. روز صفر در آغاز خود تماشاگر را در معرض یک بمباران اطلاعاتی قرار میدهد؛. از کار اطلاعاتی در خارج از خاک ایران تا زندگی شخصی قهرمانش و تنهایی او و از دست رفتن خانواده، تا همدستی پلیس پاکستان با تروریستهای تکفیری، استعمار کردن کودکان پاکستان در مدارس دینی برای آموزش دادن کارهای نظامی و آمادهکردنشان برای حملههای انتحاری و تروریستی و… بر سر تماشاگر خراب میشوند. این درحالی است که اصلیترین عنصر تعلیقآمیز فیلم یعنی عملیات تروریستی گستردهای که قرار است ریگی به شکل همزمان در شهرهای بزرگ ایران انجام دهد، مسکوت میماند.
فیلم روز صفر با تصویر تروریستها شروع میشود که مشغول فراهم کردن مقدمات عملیات هستند و در آستانه رفتن به سمت مرزهای ایران، ریگی آخرین حرفها را با آنها میزند و نوید شهادت و ارج الهی را بهشان میدهد. به آنها میگوید بعد از انفجار انتحاری رسولالله (ص) در آن دنیا بهاستقبالشان خواهد آمد و…ساعدسهیلی در نقش ریگی اما نه ابهت او را دارد و نه کاریزمای رهبر یک جریان تکفیری را. یک مقایسه دمدستی میان او و آرمین رحیمیان که همین نقش را در فیلم «شبی که ماه کامل شد» ایفا میکند بهخوبی نشان میدهد که سهیلی چقدر در ایفای این نقش ناموفق بوده. برای حفظ زبان و گویش پاکستانی تمرکزش روی بازی، اکتها و میمیکش از دست رفته و این یعنی یک سر پررنگ ماجرا که ضدقهرمان فیلم است بدجور میلنگد.
ایده سوخته
ایرادات فیلم از همان سکانسهای آغازین هویدا میشوند. روز صفر خیلی دیر وارد قصه اصلیاش میشود. هرچند طوری به تماشاگر القا میکند که انگار از همان اول در دل ماجراست. تصورش را بکنید فیلمی اکشن در چهل دقیقه آغازین خود تنها در عرض پیش میرود و بمباران اطلاعاتی بیجهت میکند درحالیکه در درام و حوادث، عملا روایت جلو نمیرود. این درحالی است که فیلم یک برگ برنده در آستینش دارد و میتواند با افشای آن در همان آغاز کار، تعلیق را بهحد اعلا برساند و تماشاگر را عمیقا دچار اضطراب و دلنگرانی کند. اما نابلدی فیلمنامهنویسان باعث میشود که این برگ برنده که همان عملیات تروریسی سراسری است، تازه در یک سوم پایانی روز صفر پررنگ شود و مبنای ایجاد تعلیق قرار بگیرد.
این را هم اضافه کنید که تا کنون این ماجرا جز اطلاعات امنیتی طبقهبندیشده محسوب میشده و در واقعیت هم تماشاگران در جریان آن نبودهاند و این بغرنج بودن عملیات را در نزد آنها دوچندان میکند. اما فیلمساز تنها به نمایش نام چند شهر ایران روی نقشهای که ریگی در دست دارد اکتفا میکند. یا انتظار دارد تماشاگر از فضا بفهمد که داستان چیست یا نمیداند تعلیقپردازی در یک فیلم اکشن چطور باید در ذهن تماشاگر عام بنشیند. مونولوگهای قهرمان روز صفر هم از جمله ضعیفترین نکات فیلمنامه هستند و در پایان شدیدا شعاری میشوند.
بهجای تمرکز روی این تعلیق اصلی اما ملکان مدام بیگپروداکشن بودن فیلمش را به رخ مخاطب میکشد. در همان سکانس اولیه چیزی حدود ده دقیقه مختص نمایش تشکیلات و آمادهسازی تروریستها میشود، تنها حرکت در عرض.
باز میگوییم آغاز فیلم است و فیلمساز میخواهد تماشاگر را در دل تشکیلات تکفیریها بیاندازد، این قبول اما نمایش تنها حرکت کاروان ماشینها در بیابان به سمت مرز و تقطیع آن در بیش از بیست پلان چه باری میتواند داشته باشد جر خودشیفتگی کارگردان نسبت به کارش و نمایش پرادعای تولید سنگین فیلم.
آخر آقای ملکان شما در سالهای گذشته بیگپروداکشنترین و بعضا پرهزینهترین فیلمهای سینمای ایران را تهیه و سرمایهگذاری کردهاید و همه ما به این مسئله اشراف کامل داریم. این میزان علاقه به نمایش و عوامفریبی از کجا میآید که حتی در یک پلان ساده و دمدستی ضبط صدا در یک اتاق هم میخواهید بیگپروداکشن بودن روز صفر را به رخ تماشاگر بکشید ؟
ظاهر آمریکایی، تزویر سیستماتیک
روز صفر خب چیزی بیشتر از تقلید ضعیف و دست دوم در درآوردن صحنههایی که قرار است یادآور اکشنهای آمریکایی باشند نمیشود. فیلم ناگهان در یک سوم پایانی ساعتشمار زمان مانده تا عملیات را به مختصات رواییاش اضافه میکند. ایدهای که یادآور «روز شیطان» افخمی است اما انقدر دیر و ناگهانی آن را به ساختارش اضافه میکند که دیگر آن برش لازم را ندارد هرچند خود این ایده پتانسیل این را دارد که در دل تماشاگر غوغایی بهپا کند.
ضعف و کمبودها و بیمایهگی فیلمهای اکشن و کمتعدادی آنها در سینمای ایران، حالا با حیف شدن ایدهها و حوادث واقعی برگ برنده فیلم میشوند تا تماشاگر از دیدن یک فیلم اکشن سروشکل دار سر ذوق بیاید.
اما این فقط لایه اولیه و سطحی ماجراست. در دل روز صفر که بروید و دقیق شوید حتی متوجه میشوید که فیلم در بعضی از سکانسها چقدر هول هولکی ساخته شده و کیفیت کارگردانی چقدر معمولی است که البته در زیر زرق و برق تولید هیولامابانه فیلم پنهان میشود و در نگاه اول چندان بهچشم نمیآید. تزویر هم که جای خودش را دارد.
روز صفر در پرداخت قهرمانش رندانه عمل میکند. امیر جدیدی کاریزماتیک نقش یک مامور امنیتی را بازی میکند و در تمام طول فیلم خبری از ایدئولوژیهای سیستمی و اعتقادات مذهبی او نیست تا تنها بر وجه ملیگرایانه فیلم تاکید شود و احساسات ناسیونالیستی تماشاگر را فعال کند تا فاز فیلم و قهرمان را حتی با همه ضدیتی که دارد بگیرد و همراهش شود. اما حضور عجیب و فرمایشی مسعود فراستی در نشست خبری و به آغوش کشیدن عوامل و بزرگتر کردن روز صفر بهوضوح نشان میدهد که این فیلم بهراستی در کجای جامعه امروز ایستاده است.
جدیت امیر جدیدی در ایفای نقش و بازیاش از معدود نکات مثبت روز صفر است.
مدیسا مهراب پور – سلام سینما