عزیز فراشی در تخصص و احاطه به مسائل فنی بانکداری بین المللی مثالزدنی بود. این مطلب را نه فقط کارکنان شبکه بانکی ایران و همکاران او بلکه حتی بانک ها و موسسات مالی خارجی نیز میگفتند. ذکر خاطره¬ای در این خصوص شاید بیمناسبت نباشد. در یکی از مذاکراتی که با یک موسسه مالی چینی داشتم یکی از مدیران آن موسسه در خصوص عزیز فراشی سوال کرد و جویای احوال او شد. به او گفتم که ایشان بازنشسته شده است اما هنوز به صورت مشاور در برخی موضوعات از ایشان استفاده میشود. مدیر چینی سپس گفت که عزیز فراشی متخصص¬ترین بانکدار بین المللی بوده است که او تا کنون دیده است. توضیح داد که سالها قبل وقتی چینیها برای نخستین بار قصد داشتند در پروژهی نقش وام دهنده را ایفا کنند قراردادی را با طرف ایرانی مورد مذاکره قرار داده بودند و به عبارت دیگر اولین کشوری که از چین وام گرفت، ایران بود. رئیس تیم مذاکره کننده در آن قرارداد، عزیز فراشی بود. مدیر چینی ادامه داد که ما گمان میکردیم هر متنی که جلوی طرف ایرانی بگذاریم باید آنها بپذیرند چرا که خود ما هم وقتی که وام گیرنده بودیم، هر متنی را که پیش روی ما میگذاشتند می¬پذیرفتیم. عزیز فراشی بود که این تصور ما را اصلاح کرد. او ایراد های متعددی را به قرارداد وارد کرد و ما را قانع کرد که متن قرارداد بد نوشته شده است و منافع طرفین را تأمین نمیکند. به عنوان مثال یک عبارت قرارداد را به ما نشان داد و پای تخته سه عبارت دیگر نوشت که از نظر ما با آن عبارت مترادف بودند اما با توضیحاتی که داد معلوم شد هر کدام از آن سه عبارت معنای متفاوتی دارند و در هر قراردادی بسته به موقعیت یکی از آنها را میتوان استفاده کرد. این صرفاً یک نمونه از کسانی بود که به دانش و صلاحیت تخصصی عزیز فروشی اذعان می¬کرد و در این سالها، بسیار کسان دیگری را دیده¬ام که چنین کردند و به دانش و تخصص و اقرار کردند.
از این گذشته عزیز فراشی به اخلاق پسندیده و ستوده خود شناخته شده بود. تحصیلات عالی و دانش تخصصی و سمت بالای او در بانک مرکزی باعث نشده بود که ذره¬ای تکبر در رفتار او مشاهده شود. همواره احترام همه کارکنان بانک از بالاترین تا پایین ترین مقام را آنگونه که باید نگه می داشت و الگویی از مهربانی و رفتار مشفقانه و پدرانه برای آنان بود. دو سال پیش، یکی دو روز بعد از آنکه به اداره تامین اعتبارات ارزی بانک مرکزی وارد شدم با گلدانی که در آن یک گل زیبای آپارتمانی بود وارد اتاقم شد و ورودم به این اداره را تبریک گفت. این در حالی بود که آشنایی من با او پیش از آن صرفاً به چند حضور در جلسات کمیسیون تسهیلات ارزی بانک مرکزی محدود میشد و اصلاً انتظار این کار را از او نداشتنم. آن خاطره خوب و مهماننوازی برای همیشه در خاطرم خواهد ماند. پس از آن نیز همواره نشان میداد که پیگیر و جویای احوال من و دیگر همکاران است و حتی این اواخر در روزهای اوج بیماری، پیام تبریکی برای تولد فرزندم برایم فرستاد و در آن عذرخواهی کرد از اینکه دیر خبردار شده است و با این عذرخواهی مرا بسیار شرمنده کرد. این حسن رفتار او با همه کارکنان بانک مرکزی، همه همکاران بانک و نه فقط من را دوستدار و علاقه مند به وی کرده بود و با این نحوه برخورد عجیب نبود که همکاران بانک مرکزی نیز چون پروانه به دور او می چرخیدند و چون پدری مهربان دوستش داشتند. برای من شخصیت عزیز فراشی یکی از اموری بود که باعث می¬شد به کارمند بانک مرکزی بودن ببالم و همیشه از خصوصیات اخلاقی او در هر محفلی می¬گفتم. آخرین بار نیز شب قبل از فوت او در جمع بستگان از او و اخلاق خوبش می¬گفتم بی آنکه بدانم چند ساعت دیگر او در میان ما نخواهد بود. در مورد عزیز فراشی و حسناتش بسیار بیش از این می توان نوشت اما میدانم در زمان حیات علاقهای نداشت که بسیاری از کارهایش گفته شود و اکنون نیز بهتر آن است که به همین مقدار بسنده شود.
سالها پیش یادداشتی نوشتم که به دلایلی آن را منتشر نکردم. در آن یادداشت سخن از روح¬هایی گفتم که در ساختمان بانک مرکزی حضور دارند. منظور من از از روح¬ها کسانی بود که هرچند سال ها بود از این بانک رفته بودند اما یادشان و سخنشان همواره باقی بوده است و آنها در مقابل آنها را در مقابل کسانی گذاشته بودم که گرچه سالها با سمتها و پست های بالایی در بانک مرکزی بودند، اما همان روزی که رفتند طوری فراموش شدند که گویی هرگز در بانک مرکزی نبوده اند. آنان یا از خود تاثیری بر جای نگذاشته اند یا خاطرات ظلم¬ها و بدی¬های شان در بانک به جا مانده و از آنجا که آدمی تلاش میکند خاطرات بد و تلخ را هرچه سریعتر فراموش کند آنها هم زود فراموش شدند. عزیز فراشی از جمله کسانی بود که اگرچه سالها بود از بانک مرکزی رفته بود اما سایه حضورش حتی از برخی مقامات شاغل در بانک مرکزی نیز پیش بیشتر حس میشد و آن چهره همواره با لبخندش هرگز از یاد نخواهد رفت.