اینک در چهلمین بهار انقلاب اسلامی، سخن از دستاوردهای انقلاب اسلامی و بهخصوص مقایسه میان وضعیت کنونی کشور و دوره پیش از انقلاب اسلامی، بسیار است. در این میان مغرضان و دشمنان انقلاب گاه تلاش میکنند، دستاوردها را ضعیف و ناچیز و حتی پسرفت معرفی کرده و آنگاهکه در مقابل بزرگی این دستاوردها، ناتوان قرار میگیرند، آنها را نتیجه گذر زمان و طبیعی معرفی و ادعا میکنند اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد نیز این پیشرفتها حاصل میشد و در همه جای دنیا اتفاق میافتاد. برای آنکه به این ادعا پاسخ دهیم، باید به چند نکته مهم توجه کنیم:
۱- بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ناشی از ذات آن و در مسیر آرمانهایی بوده که به خاطر تحقق آنها انقلاب به وقوع پیوسته است. مهمترین نمونه اینگونه از دستاوردها را در «استقلال همهجانبه» خصوصاً در حوزه استقلال سیاسی و نیز «مردمسالاری دینی» دانست که سبب شده نه اراده بیگانگان که اراده ملت ایران بر این مرزوبوم حاکم باشد. بیتردید در صورت تداوم حکومت پهلوی، نمیتوانستیم انتظار تحقق استقلال و مردمسالاری را از حکومت مستند وابسته وقت داشته باشیم.
۲- پیشرفت زمانی در خور بالندگی است که «همهجانبه» و «چندبعدی» باشد. بدون شک ترقی تکبعدی و کاریکاتوری و یا قربانی کردن بخشی از عرصههای هویت و عزت ملی بهپای ترقی و توسعه جای تحسین ندارد. هنر انقلاب اسلامی این بوده است که در عین استقامت و پیشرفت در عرصه استقلال سیاسی به دستاوردهای اقتصادی و علمی بزرگی نائلآمده و مشابه برخی کشورها، استقلال، عزت ملی و ارزشهای فرهنگی خود را قربانی توسعه اقتصادی نکرده است.
۳ – بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ناظر به بهبود جایگاههای ایران در عرصه بینالمللی و در مقایسه با دیگر کشورها است. نمونه بارز آن را میتوان در بهبود چشمگیر «شاخص توسعه انسانی» و نیز «رشد شتابناک علمی» مشاهده کرد. بیشک اگر روند پیشرفت ایران طبیعی و بر اثر گذر زمان بود، پشت سر گذاردن کشورهای مشابه و منطقه و دست یافتن به رتبههای برجسته در عرصههای راهبردی محقق نمیشد.
۴- مطالعه دقیق تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی ایران، خصوصاً در دهه ۵۰ شمسی نشان میدهد روندی که در سالهای حکومت پهلوی دنبال میشد، دقیقاً در خلاف مسیری بود که در این سالها پیمودیم و پیروزی انقلاب رویدادی بود که این روند را متوقف و روند جدیدی مبتنیبر اهداف و آرمانهای انقلاب ترسیم کرد. برخی از مصادیق مهم این تغییر روند عبارتاند از:
الف- در مدل توسعه پهلوی، با الگوی تمدننمایی ویترینی تلاش میشد در مرکز کشور و بهویژه شمال تهران نمادهایی از توسعه از قبیل: ساختمانها، بزرگراهها و… ساخته شود و این در حالی بود که بیشتر کشور در محرومیت مطلق قرار داشتند. هنگامیکه در سال ۱۳۵۷ شاه ایران را ترک کرد، نیمی از جمعیت کشور از بیسوادی و فقدان برخورداری از اولین تسهیلات زندگی مانند آب و برق رنج میبردند. وقوع انقلاب اسلامی، این رویکرد توسعه را متوقف و توجه ویژهای را به مناطق محروم کشور کرد و عدالت در توسعه را حاکم ساخت.
ب- در سالهای پایانی دوره شاه روند متکی ساختن کشور به صادرات نفت خام تا حدی پیش رفت که ایران به مسابقه صادرات نفت خام با عربستان سعودی روی آورد و بیشک اگر این روند منفی ادامه مییافت علاوه بر آلودگی هرچه بیشتر اقتصاد ایرانی به خامفروشی نفت، ثروتی که برای چندین نسل باید به مصرف برسد، در اثر جاهطلبی پهلویها به باد میرفت.
ج- هر چند رژیم پهلوی از ابتدا در راستای مأموریت وابستهسازی فرهنگی، کمر همت به نابودی مظاهر دینی و ایمانی جامعه بسته بود، اما در دهه ۴۰ و ۵۰ سرعت و وسعت تلاش پهلویها برای دینزدایی از جامعه ایران، شدت بیشتری گرفت و با کمک درآمد نفتی، تقلای شدیدی را برای بیدین و فاسد کردن نسل جوان را در پیش گرفتند. بیشک اگر دم مسیحایی روح خدا موجب بیداری جامعه و خیزش علیه دشمنان دین و خدا نمیشد، اکنون شاهد بروز ناهنجاریهای بهمراتب تلختری در حوزه فرهنگی و سبک زندگی از وضع کنونی بودیم. چراکه اگر اکنون نیز ضعفهایی در حوزه فرهنگی به چشم میخورد، اما کلیات حکومت برخلاف رژیم گذشته در مسیر فاسدسازی و بیدین سازی جوانان حرکت نمیکند و بر عکس حمایتهایی هرچند ناکافی از تبلیغ دین و ارزشهای اسلامی میکند.
۵- علاوه بر موارد فوق بخشی از رهاوردهای انقلاب کبیر اسلامی ناشی از بعد پیش برندگی و تأثیر شگرفی است که این انقلاب بر اندیشه و روحیه انسانی گذارده است. باور به «میتوانیم» و «امکان حیات بدون وابستگی به ابرقدرتها» در تقویت روحیه «اعتمادبهنفس ملی» خصوصاً در جوانان، ایران را از کشوری تحت سلطه بیگانه و مدیریت مستشاران خارجی به کشوری در حال پیشرفت با اراده و اندیشه جوانان و نخبگان خود تبدیل کرد.
۶- اگر در دوره پیش از انقلاب اسلامی، در برخی از حوزهها و مناطق محدود پیشرفتهایی رخ داده، عمدتاً با حضور و نظارت کارشناسان و مستشاران خارجی بوده و در بسیاری از کشورهای دیگری که هنوز هم جزو اقمار قدرتهای بینالمللی هستند، این روند ادامه دارد. اما آنچه پس از انقلاب اسلامی و در طول ۴۰ سال گذشته رخ داد، جهشهای بزرگی بود که عمدتاً بدون کمک خارجی و با ظرفیتهای درونی ملت ایران رخ داده است.
هزار نکته باریکترازمو همینجاست که اتفاقاً قدرتهای غربی در طول ۴۰ سال گذشته نهتنها هیچ کمکی به پیشرفت ایران نکردند، بلکه از هیچ تلاشی برای توقف، مانعتراشی و انحراف مسیر پیشرفت ملت ایران فروگذار نکردند. تمام پیشرفتهایی که در چهلمین بهار انقلاب از آنها یاد میشود، در حالی رخداده است که هشت سال جنگ تحمیلی و ۴۰ سال تحریمهای متعدد و روزافزون اقتصادی بر کشور ما تحمیل شد و اگر الطاف آشکار و پنهان الهی و ایمان و اراده ملت ایران نبود، این پیشرفتها محقق نمیشد. از این منظر باید گفت: مسیر ما در پیشرفت طی این ۴۰ بسیار متفاوت و دشوارتر از بسیاری از کشورهای مشابه بوده، در نتیجه پیشرفت ایران در ۴۰ سال اخیر از عیار بالاتری برخوردار است. در مجموع باید گفت: هرچند هنوز راه درازی را تا رسیدن ایران به قلل متعدد پیشرفت داریم، اما طی ۴۰ سال گذشته بهرغم فراز و نشیبها، دامنههای این قلل را پیمودهایم و در جهت مسیر همهجانبه رهاوردهای بسیاری داشتهایم.