جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جو بایدن چند روز قبل از حمله حماس به اسرائیل، اطمینان داده بود که واشنگتن به طور مؤثر، تمام درگیریهای طولانیمدت غرب آسیا را تحت کنترل قرار داده است. او معتقد بود که واشنگتن اکنون میتواند محور توجه خود را به سمت مهار قدرت چین در شرق آسیا معطوف کند. گزاره نادرستی که حمله حماس به اسرائیل و حمله اسرائیل به غزه نادرستی معادلات را نشان داد.
ناظران سیاسی معتقدند ایالات متحده در طول چهار ماه گذشته، به طور فزایندهای در صحنه جهانی منزوی شده است. در ماه اکتبر و دوباره در ماه نوامبر، ایالات متحده قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را وتو کرد تا از آتشبس فوری در غزه جلوگیری کند. سپس، در ۱۲ دسامبر، جلسه ویژه مجمععمومی سازمان ملل متحد که در آن هیچ کشوری حق وتو نداشت، با رأی ۱۵۳ به ۱۰ و ۲۳ ممتنع به قطعنامه آتشبس رأی مثبت داد. کسانی که از این قطعنامه حمایت کردند شامل گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی)، تقریباً تمام کشورهای دیگر جنوب و برخی از کشورهای اروپای غربی از جمله فرانسه و اسپانیا بودند. تنها کشورهایی که به ایالات متحده و اسرائیل در رأیدادن علیه آن پیوستند، اتریش، چک، گواتمالا، لیبریا، پاراگوئه، پاپوا گینهنو و کشورهای کوچک میکرونزی و نائورو بودند که نشانههای عدم همسویی کشورها با سیاستهای امریکا بسیار مشهود شد.
انزوای ایالات متحده در صحنه جهانی
یکی دیگر از نشانههای تضعیف قدرت امریکا در اواخر ماه دسامبر آشکار شد. آنجا که افریقای جنوبی یک پرونده مستند علیه اسرائیل را به دیوان بینالمللی دادگستری سازمان ملل متحد ارائه کرد و ادعا کرد که اسرائیل مرتکب نسلکشی در غزه شده است و احتمالاً به این کار ادامه خواهد داد مگر اینکه دیوان بینالمللی دادگستری دستور دهد که از مجموعهای از «اقدامات موقت» سختگیرانه پیروی کند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه بایدن، باعجله این شکایت را “بیارزش” خواند. در ۲۶ ژانویه، قاضی ژوان دونوگوئه، رئیس دیوان بینالمللی دادگستری، حکم دادگاه را صادر کرد: «این “قابلقبول” بود که نتیجه بگیریم برخی از اقدامات اسرائیل در غزه از هفتم اکتبر میتواند نسلکشی باشد و بنابراین اسرائیل باید از شش مورد از نه اقدام موقتی که افریقای جنوبی درخواست کرده بود، پیروی کند.» واشنگتن هیچ اظهارنظری در مورد این حکم نکرد و هیچ اقدامی برای مشروط کردن کمکهای نظامی و سیاسی که همچنان به اسرائیل انجام نداد. این در حالی بود که مردم غزه تحت حمله بیامان اسرائیل قرار دارند، همدلی و حمایت اکثریتقریببهاتفاق مردم جهان را به دست آوردهاند و در طول چند ماه گذشته، به طور فزایندهای روشن شده است که روابط نزدیکی که بایدن با اسرائیل حفظ کرده است، بهشدت به جایگاه جهانی ایالات متحده آسیب رسانده است.
کنترل اسرائیل برای جلوگیری از گسترش جنگ
اما در همان روزهای نخست جنگ غزه اولین نشانههای گستردهتر شدن جنگ بهسرعت ظهور کرد. حوادث هفتم اکتبر ضربه محکمی به امنیت ملی اسرائیل وارد کرد. همانطور که یوری بار جوزف، مورخ اسرائیلی معتقد است، از اوایل دهه ۱۹۵۰، اسرائیل امنیت خود را بر سه پیشفرض استوار کرده بود: «حفظ یک بازدارنده مؤثر، اطمینان از اینکه این بازدارنده از طریق اطلاعات هوشمندانه و حفظ یک “لبه کیفی نظامی” قوی تنظیم شده است، و مهمتر از همه، اطمینان کامل که اگر اسرائیل باید به جنگ برود، میتواند ضربه سریع و قاطع به دشمن وارد کند.» او نتیجه گرفت که اسرائیل از هفتم اکتبر در هر سه مورد شکستخورده است. در واقع، تشکیلات امنیتی اسرائیل با پیروی از نتانیاهو که مدتها به آنها اطمینان داده بود که با موفقیت غزه را آرام کرده است، قصد داشتند به لبنان حمله کنند. این در حالی بود که دولت بایدن شروع به ارسال سلاح و مهمات امریکایی به اسرائیل کرد و با استقرار دو ناو هواپیمابر در منطقه به اسرائیل اطمینان داد که محافظت از آنها را در اولویت قرار داده است. اما امریکا همزمان تلاش میکرد تا از ورود اسرائیل به جنگ با لبنان جلوگیری کند.
ضعف قدرت رهبری جهانی امریکا در مواجه با حوثیها
در همین حال درگیری در دریای سرخ، امریکا را وارد چالش دیگری کرد. در اواخر ماه نوامبر، حوثیهای یمن کمپینی را در انتهای جنوبی دریای سرخ برای جلوگیری از کشتیرانی مرتبط با اسرائیل آغاز کردند و اعلام کردند تا زمانی که اسرائیل با آتشبس در غزه موافقت نکرده به حملات ادامه خواهند داد. حوثیها که روی بخشی از پرچم آنها نوشته شده است: «مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل، نفرین بر یهودیان.» تهدید به افزایش اختلال در تجارت بینالمللی کردند در نتیجه لوید استین، وزیر دفاع ایالات متحده، از تشکیل یک ائتلاف دریایی به رهبری ایالات متحده در دریای سرخ به نام عملیات نگهبان رفاه (OPG) خبر داد؛ اما در کمال ناباوری تنها تعداد انگشت شماری از کشورها به آن پیوستند. این در حالی است که حوثیها تاکنون متوقف نشدهاند. در عوض، پس از آغاز حملات OPG، حوثیها اعلام کردند که به کشتیرانی تجاری مرتبط با منافع امریکا و بریتانیا و همچنین منافع اسرائیل حمله خواهند کرد. دشواری واشنگتن در تشکیل یک ائتلاف گسترده بینالمللی برای مبارزه با حوثیها نشاندهنده ازدستدادن آشکار قدرت جهانی امریکا بود.
تغییر معادلات امریکا در غرب آسیا
بحران غزه در آستانه سه تغییر عمده در توازن غرب آسیا رخ داد. اولین تغییر در روابط ایران و عربستان رخ داد. چین از موفقیت تلاش خود برای بهبود منازعه بین عربستان سعودی و ایران پرده برداشت. دومین تغییر در جنگ اوکراین بود و در طول ماههای تابستان، شکست ضد حمله اوکراین تحت حمایت ایالات متحده علیه روسیه آشکار شد. در سومین تغییر روسیه توانست همزمان با تحریمهای امریکا علیه این کشور، و در اواخر ماه اوت، نشست بریکس را در افریقای جنوبی و با دستور کارپذیرش شش عضو جدید، از جمله چهار کشور قدرتمند اقتصادی در غرب آسیا بهپیش ببرد. آشتی عربستان سعودی و ایران با کمک پکن، سیاست کل منطقه خلیجفارس و غرب آسیا را تغییر داد و بهنوعی اقدام هفتم اکتبر را برای رهبران حماس امکانپذیرتر کرد. این آشتی چین را بهعنوان یک قدرت بانفوذ عمده در غرب آسیا پس از غیبت بیش از پانصدساله مطرح کرد. چه آنکه از زمان انقلاب ۵۷ در ایران، ریاض همواره بهعنوان یک نقطه کلیدی از کمپین واشنگتن برای مهار ایران عمل کرده بود؛ اما آشتی چین این تصویر را تغییر داد.
بحران فلسطین برهمزننده نظم جهانی امریکا
بحران غزه، نهتنها غرب آسیا و جهان را در استانه یک جنگ بزرگ قرارداده؛ بلکه پیامدهای آن توانسته نظم جهانی امریکا را که از سال ۱۹۴۵ آن را طراحی کرد و از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، بهعنوان کشور هژمون در جهان عمل کرده بود را تحتتأثیر قرار دهد. ازاینرو پیگیری راهحل دو کشوری و اصرار امریکا برای تحمیل این خواسته به اسرائیل را باید در جهت حل گره منازعه فلسطینی ارزیابی کرد که به پاشنه آشیل نظم جهانی امریکایی ضربه زده و جهان را در آستانه جنگی بزرگتر قرار داده است.