«همپای جلودار» با ترانهای از مرحوم سبزواری، آهنگسازی و خوانندگی حسامالدین سراج و دکلمه مرحوم فرجالله سلحشور در قالب یک آلبوم در دهه ۶۰ منتشر شد. قطعه موسیقایی «همپای جلودار» نمونهای از بروز و ظهور هنر متعهد است که در موسیقی تبلور داشت. به زعم بسیاری از کارشناسان حوزه موسیقی قطعه «همپای جلودار» اثری ممتاز در حوزه آرمان قدس و فلسطین محسوب میشود که هنوز با گذشت سالها هیچ اثری نتوانسته موفقیتهای این آهنگ را تکرار کند.
مرحوم سبزواری در شعر همپای جلودار به خوبی وضعیت مردم مظلوم کشورهای منطقه به ویژه مردم فلسطین را با زبان شعر به تصویر کشید و صدای زیبای سید حسام الدین سراج، این اشعار را در ذهن و خاطره نسل اول انقلاب، ماندگار کرد. البته هنرمندی مرحوم فرج الله سلحشور در دکلمه خوانی این اشعار، زیبایی آن را دوچندان کرد.
سبزواری معتقد بود که سرنوشت مردم فلسطین در گرو بیداری جهان اسلام و مسلمانان کشورهای جهان است و اگر برای از بین بردن این غده سرطانی همتی چاره ساز از سوی مسلمانان جهان صورت نگیرد، رژیم صهیونیستی قصد سایر مناطق و کشورهای اسلامی را خواهد کرد.
حسامالدین سراج هم درباره این اثر نوشته است: وطن، چونان مادری سخاوتمند، مردم زادگانش را در دامان پر مهر خود میپرورد و همواره در سختیها و مشکلات بی هیچ منتی چونان ابر بهاری، مهر و رافت میبارد.
حال بهمناسبت عملیات طوفانالاقصی و مقاومت مردم فلسطین مروری بر متن و ترانه این قطعه موسیقی داشتهایم.
متن سرود انقلابی همپای جلودار حسام الدین سراج:
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
گاه سفر آمد؛ نه هنگام درنگ است
چاووش میگوید که ما را وقت تنگ استبه یاد پدر شعر انقلاب
گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم
تا بوسهگاهِ وادیِ ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد برادر! گام بردار!
چشم از هوس از خُرد از آرام بردار!
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن بشتاب! همّت چارهساز است
ره توشه باید عقل را در کار بندیم
دل بر خدا، آنگه به رفتن باره بندیم
ره توشه باید شب را در دل نشانیم
وادی به وادی باره تا بر دل نشانیم
باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن
ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن
تنگ است ما را خانه، تنگ استای برادر!
بر جای ما بیگانه، ننگ استای برادر!
فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید!
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!
یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کردای یاوران! باید، ولی را یاوری کرد
گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازیم
هامون اگر دریا شود از خون بتازیم
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن
بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار
گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز! بر جولان برانیم
زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهود است
آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من! برخیز باید بر جبل راند
حکم است باید باره تا دشت امل راند
باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین
باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجد الاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن، لبیکگو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس، همپای جلودار …