اصولگرایان چه جایگاهی در سیاست ایران دارند؟ این پرسشی است که میان خود اصولگرایان جوابهای متفاوتی دارد. اصولگرایان با این که در روزهای قدرت خود قرار دارند اما هنوز یکپارچگی درونی خود را ندارند و اما حسین کنعانی مقدم دبیر سیاسی جبهه ایستادگی میگوید که اصولگرایان در مجلس، شورای شهر، ریاست جمهوری، قوه قضاییه هماهنگ هستند. او روی کار آمدن دولت رئیسی را نتیجه عملکرد دولت حسن روحانی میداند و بر این باور است که نباید از دولت رئیسی انتظاری برای بهبود وضعیت فعلی داشت.
اصولگرایان جبههای واحد هستند یا انشقاق درونی دارند؟
اصولگرایان بعد از این که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور شد یک رقابت درونی را میان خود آغاز کردند چرا که طرف مقابل رقیبی را نمیدیدند و همین رقابت درونی برای تقسیم قدرت و سهم خواهی اختلافهایی را ایجاد میکند که در یک جریان سیاسی کاملا طبیعی است. اما انسجام کلی خود را حفظ کردند به لحاظ این که اگر انشقاقی در جریان اصولگرایی شکل بگیرد قطعا فرصتی که به دست آمده و هماهنگی بین قوا شکل گرفته ممکن است آن را با خطر مواجه کند. به همین خاطر اگر اختلافی وجود داشته باشد سعی میکنند با ریش سفیدی بعضیها مسئله را حل و فصل کنند.
در حال حاضر ریشسفیدان اصولگرا چه کسانی هستند؟
جامعه روحانیت مبارز به عنوان محور و هماهنگ کننده جریان اصولگرایی مطرح است و در زمانی که اختلافنظری شکل بگیرد داوری میکند. هسته مرکزی جریان اصولگرایی وجود دارند و در مجلس، شورای شهر، ریاست جمهوری، قوه قضاییه و دیگر مجموعهها شاهد هماهنگیها هستیم. اما عمدتا روحانیت مبارز و جامعه مدرسین به عنوان ریشسفیدان جریان اصولگرایی مطرح هستند.
در مجلس این هماهنگی چگونه شکل میگیرد؟
در مجلس شکل کار به صورت فراکسیونی پیش میرود و نتوانستیم در مجلس، فراکسیون اکثریت را شکل دهیم اما در موارد مختلف فراکسیونها با یکدیگر همکاری میکنند و یک صدایی در مجلس وجود دارد. خود من معتقد هستم که اگر در مجلس یک فراکسیون قوی که موتور متحرک برای عبور از مشکلات باشد، شکل نگیرد از ضعف مجلس است.
آیا ابراهیم رئیسی اصولگرا است؟
بله آقای رئیسی اصولگرا است و با حمایت اصولگرایان روی کار آمد اما گویا یک عرف فراگیری است که روسای جمهور اعلام میکنند که وابستگی به حزب، گروه و جریان خاصی ندارند. این رویه نشات گرفته از این است که کار سیاسی در کشور نتوانسته جایگاه خود را پیدا کند.
شما اخیرا گفته بودید که اصولگرایان دولت سایه تشکیل دادهاند. در زمانی که تمامی نهادهای قدرت در دست اصولگرایان است شکل دادن دولت در سایه چه موضوعیتی دارد؟
بخش عمدهای از جریان و چهرههای اصولگرایی وارد دولت نشدهاند.اینها سعی کردند خارج از دولت همان نقش دیدبانی و نقد را در عملکرد دولت و مجلس حفظ کنند. ما هم جز جریانهایی بودیم که با وجود این که بارها به ما برای حضور در کارهای مختلف توصیه کردند وارد دولت نشدیم. اگر وارد دولت میشدیم دیگر نمیتوانستیم دولت را نقد و دیدبانی کنیم. بخش از اصولگرایان منتقد بر این باور هستند که باید در دوران جریان اصولگرایی یک قوه عاقله ناظر بر عملکرد جریان سیاسی باشد و در مواقعی که منحرف میشود یا به وعدههای خود عمل نکند، ورود پیدا کند. نمیتوانیم بگوییم چون اصولگرایان دولت را در دست گرفتهاند نیاز به دولت سایه ندارند.
شما در مورد یکدستی اصولگرایان صحبت میکنید در حالی که اصولگرایان در انتخابات ۹۶ نشان دادند نمیتوانند حتی برای انتخاب یک نامزد واحد به نتیجه برسند…
جریان اصولگرایی طیفی وسیع و مجمعالجزایر است و هر کدام از این جزایر یک حاکم دارند و زمانی که سران حکام کنار هم جمع شوند، اتحاد شکل میگیرد. این که فکر کنیم جریان اصولگرایی یک مرکزیت و شورای رهبری دارد که همه امور را در دست گرفته، درست نیست. اصولگرایی مجمعالجزایری است که با پلهای که میان هم زدهاند، ارتباط خود را حفظ کردهاند.
حالا اصولگرایان تمامی نهادهای قدرت را در دست دارند. وضعیت فعلی را نتیجه چه میدانید؟
تمام روسای جمهور و دولتها در طول یکدیگر هستند. هر دولتی شکل بگیرد نتیجه عملکرد دولت پیش از خود است. به محمد خاتمی گفته بودم که دولت احمدینژاد، محصول دولت اصلاحات است و نباید زیاد به احمدینژاد سخت بگیرید چرا که محصول عملکرد خود شما بود. نتیجه عملکرد دولت حسن روحانی نیز ابراهیم رئیسی شد. منتهی اصولگرایان برای عبور از بحران که در دو دولت روحانی اتفاق افتاده بود به نتیجه رسیدند که باید هماهنگی و همسویی بین قوا ایجاد کنند تا بتوانند مشکلات را حل کنند. در غیر این صورت اگر بنا بود آمال و آرزوی جریان اصولگرایی را در انتخاب دولت دنبال کنیم، گزینههای دیگر در مسیر ما قرار داشت.
زمانی که احمدینژاد را حاصل دولت اصلاحات میدانید و رئیسی را حاصل عملکرد روحانی آیا این احتمال وجود دارد که بعد از دولت رئیسی باز جریان مخالف شما روی کار بیاید؟
احمدینژاد انتخاب جریان اصولگرا بود اما خود او اصولگرا نبود و از پلکان اصولگرایی بالا رفت برای این که اهداف خودش را دنبال کند. روحانی هم همین طور او هم از پلکان اصلاحطلبی و اعتدالگرایی بالا رفت و دو دوره ریاست جمهوری را برعهده داشت. اشکال اینجا است که احزاب تعیین کننده انتخاب روسای جمهور نیستند و جنبه پیمانکاران تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری را برعهده دارند به همین دلیل احزاب پاسخگو عملکرد روسای جمهور نیستند. این نقص بزرگ در ساختار سیاسی کشور ما را نشان میدهد روسای جمهور بعد از ۸ سال با یک کارنامه مردود صحنه را ترک میکنند و تمامی تقصیرها را به دوش دولت قبل میاندازند و خود را از مهلکه نجات میدهد.
تا کنون عملکرد دولت رئیسی را چگونه قضاوت میکنید؟
رفتار دولت رئیسی بیشتر چیدن مهرهها، تعیین جایگاهها و پرداختن به زیرساختهای حاکمیتی برای یک حرکت رو به جلو بود. امیدهایی ایجاد کرده و در این مسیرگامهایی برداشته اما این که فکر کنیم دولت رئیسی به تنهایی میتواند از مشکلات عبور کند و شرایط اقتصادی را به شرایط مورد نظر برساند، خیلی زود است که قضاوت کرد. در ۴ سال اول باید سعی کند رئیسجمهور باشد.
حرف شما به این منظور است که در این ۴ سال از رئیسی انتظاری نباید داشت؟
نمیشود از او انتظاری داشت که مشکلات حل شود. اگر شرایط به همین وضعیتی فعلی که هست بتواند ثبات پیدا کند دور از انتظار نیست اما این که با سرعت شرایط را رو به بهبود برود بعید به نظر میرسد.