کمتر کسی تصور میکرد، زنی که با فروپاشی دیوار برلین به تازگی راه خود را در دنیای سیاست پیدا کرده بتواند چنین مدت زمان طولانی کلیدیترین کشور اروپایی را مدیریت کند.
آنگلا کاسنر که بعد از ازدواج با همسر اول خود نامش را به آنگلا مرکل تغییر داد در زمانه ای حساس سکان هدایت دولت جمهوری فدرال آلمان را در دست گرفت و حالا پس از دو شکست پیاپی در انتخابات های محلی بایرن و هسن آلمان از کناره گیری خود از سمت صدراعظمی در سال ۲۰۲۱ میلادی سخن میگوید.
سئوال اینجاست که چه عواملی این بانوی کهنهکار عرصه سیاست را از سمت خود پایین خواهد کشید و چه آینده ای در انتظار عرصه سیاست داخلی آلمان و اتحادیه اروپا که سرنوشت آن با تحولات داخلی این کشور پیوند خورده، خواهد بود؟
*پناهجویان سربازان جدید ارتش صنعتی آلمان
چند سالی است که شهروندان آلمانی در شهرهایی همچون برلین، هامبورگ، مانهایم و لایپزیک با چهره های جدیدی در خیابان ها روبه رو می شوند. البته آلمان همواره به عنوان کشوری مهاجر پذیر مطرح بوده چه در دهه ۵۰ که کارگرانی از اسپانیا و یوگوسلاوی برای بازسازی این کشور ویران عازم آلمان شدند و چه در دهه ۶۰ که کارگران ترکیهای تبدیل به موتور محرک اقتصاد این کشور شدند.
با این حال تعداد رو به افزایش پناهندگان در سال های اخیر پس از وخامت اوضاع در سوریه و خاورمیانه برای همه شهروندان آلمانی حیرت انگیز بوده است. البته برنده اصلی هجوم کارگران ارزان قیمت از غرب آسیا به خصوص سوریهای متخصص همچون دهه ۵۰ و ۶۰ صنایع آلمانی بودند.
تیری میسان طی مطلبی در سایت ولترنت در سپتامبر سال ۲۰۱۵ در توضیح این سیاست آلمانی ها و دخالت آنها در هجوم پناهندگان برای به کار انداختن صنایع آلمانی می نویسد: بحران پناهندگان به درخواست کارفرمای صنایع سنگین آلمان «اولریش گریلو» تدارک دیده شده بود و توسط رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان به اجرا گذاشته شد و به همت نمایندۀ عالی مقام امور پناهندگان آنتونیو گوترش و سهام باز مشهور جرج سوروس، صدها هزار نفر برای عرضۀ کار ارزان در آلمان از بالکان عبور کردند.
آلمانیها در جذب پناهندگان سوری بیشترین موفقیت را داشتند. بسیاری از آنها با موفقیت دوره های زبان آلمانی را طی کردند و به سربازانی منضبط در ماشین صنعتی آلمان تبدیل شدند. با این حال اتفاقاتی در قلب جامعه آلمان در حال رخ دادن بود که کمتر کسی آن را جدی می گرفت.
*راستگرایانی که مرکل را زمین زدند
نشانه های این تغییر زمانی جدی گرفته شد که یک نجار ۳۵ ساله در ماه اوت سال جاری در شهر «کمنیتس» در منطقه آلمان شرقی در درگیری با دو پناهنده سوری که در حال مجادله با یک زن آلمانی بودند، به قتل رسید.
بهسرعت جریانهای راست افراطی از جمله حزب “آلترناتیو برای آلمان” برای اعتراض به پذیرش پناهندگان شروع به یک فراخوان عمومی برای یک تظاهرات گسترده در این شهر کردند. اگرچه تظاهرات های چند نفره نئونازیها یا هولیگانها برای آلمانیها آشنا است، اما این حجم از همراهی افکار عمومی با راستگرایان افراطی غیر قابل پیشبینی بود.
تظاهراتهای زنجیرهای به سرعت گسترش یافت. شهرهای ویسمار و تورینگن نیز به سرعت عرصه درگیری بین راستگرایان و پلیس شد. جالب اینجا بود که رشد احساسات راستگرایانه بیشتر در ایالت هایی مشاهده شده که قبل از این جزو آلمان شرقی بودهاند.
ایالت هایی که تا قبل از این قرار بود به عنوان نشانه ای از پیروزی نظام چند فرهنگی و لیبرال بر کمونیسم باشند اما حالا با مسائلی همچون گسترش بیکاری و کاهش رفاه به خصوص بعد از بحران سال ۲۰۰۸ میلادی روبه رو شده اند. امروز بعد از گذشت نزدیک به ۳۰ سال از اتحاد دو آلمان بسیاری از اهالی آلمان شرقی معتقدند که تفاوت های بین آلمان شرقی و غربی بیش از نقاط مشترکشان است.
بحران در دولت آلمان به جایی رسید که مرکل وزیر امنیت داخلی آلمان را به دلیل حمایت از راستگرایان برکنار کرد و صد البته انتقادات فراوانی را هم به جان خرید.
نگاهی به نتایج انتخابات های اخیر در ایالت های هسن و بایرن که زنگ پایانی بر ائتلاف بزرگ دولت مرکل بود، به خوبی نشان می دهد که سهم فراکسیون سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی به جیب حزب سبز و از همه مهم تر حزب “آلترناتیو برای آلمان” به عنوان جریانی ضد مهاجرت رفته است.
حالا سئوال این است که آیا واقعا تنفر ذاتی آلمانی از خارجی ها سبب خشونت گسترده علیه پناهجویان شده و رشد احزاب راستگرا شده و یا مسائل دیگری در این بین دخیل است.
*بهای درخشش آلمان در دنیای اقتصاد
پیشرفت آلمان در سال های گذشته بیشتر از همه متکی بر برنامه ای بوده است که از سال ۲۰۰۳ میلادی و از زمان دولت گرهارد شرودر آغاز شده است.
اصلاحاتی که با هدف رقابتپذیرتر کردن آلمان موسوم به آلمان ۲۰۱۰ آغاز شد. بر این اساس پرداخت مستمری بیکاری به بیکاران تنها زمانی امکان پذیر می شود که آنان در صف پذیرش شغل های ارائه شده از سوی ادارات دولتی آلمان قرار بگیرند.
فرانک والتر اشتانمایر از اعضای حزب سوسیال دموکرات که در ائتلافی با حزب دموکرات مسیحی به رهبری آنگلا مرکل دولت را در دست داشت، در خصوص محاسن این برنامه گفت: ما سوسیال دموکراتها از سال ۱۹۹۸ آلمان را مدرن و توان رقابت بین المللی اش را ترمیم کرده ایم. این (جریان) همچنین از طریق تعدیل دستمزدها به یاری نمایندگان سندیکاها انجام گرفته که شرکت ها و محصولات آلمان را برای (حضور در) بازارهای جهانی قادر به رقابت کرده است.
واقعیت این است که برنامه بار دیگر اقتصاد آلمان را احیا کرده و این کشور بار دیگر به عنوان موتور لوکوموتیو رشد در اتحادیه اروپا مطرح کرده است. از سال ۲۰۰۸ آلمان به لطف همین رقابت پذیری توانست به صادر کننده اول در دنیا تبدیل شود و حتی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ میلادی را نیز به سلامت رد کند.
در زمانی که رشد ناخالص ملی در آمریکا نزدیک به ۷ درصد سقوط کرد، آلمان توانست زنده بماند و به سرعت اقتصاد خود را برای بهبود آماده کند. با این حال و علی رغم برد آلمان وقایع نشان میدهد که کار از جای دیگری میلنگد.
*آلمانیهای فقیر طعمهای مناسب برای راستگراها
کار از آنجا می لنگد که این اصلاحات در بازار کار آلمان منجر به فقر و نابرابری گسترده شده است. بسیاری از کارگران آلمانی با همان معضلی مواجه هستند که همکاران آمریکایی آنها روبهرو شدهاند: کمبود دستمزد.
این کمبود در آمریکا بسیار عیانتر از اروپا است اما اثرات خود را در کشورهای اروپایی به تدریج نشان میدهد.
بر طبق آمارهایی که سازمان همکاری و توسعه منتشر کرده نابرابری درآمد و فقر از سال ۲۰۰۰ در آلمان سریعتر از دیگر کشورهای OECD رشد داشته است. حتی در بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ که دوران جهش اقتصادی آلمان محسوب میشود ضریب جینی که نشانه ای از بی عدالتی می باشد در آلمان ۴ واحد افزایش داشته است، در حالی که همین رقم در فرانسه و ایتالیا ۲ واحد کاهش و در اسپانیا ثابت مانده است. در کنار این موفقیت دولت آلمان برای کاهش هزینه های دولت و رشد اقتصادی به بهای کم کردن هزینه های رفاهی و همچنین پایین آوردن مالیات بر خانوادههای ثروتمند حاصل شده است. نکته ای که البته برخی از کارشناسان اقتصادی نیز بر آن تاکید کرده اند.
*شبح سوئد بر فراز آلمان
حالا در آلمان نوک تیز خشم از گسترده شدن فقر عمومی به سمت پناهجویان رفته است که برای رقابتیتر کردن اقتصاد آلمان به این کشور وارد شدهاند.
در سایه چنین خشمی است که گروههای راستگرا و احزابی مانند حزب سبز در حال گرفتن اکثریت از ائتلاف دمکرات مسیحی و سوسیال دمکرات هستند. بازتاب انتخابات های ایالت های هسن و بایرن به خوبی نشان می دهد که در آینده آلمان نیز با خیزش احزاب راستگرا روبه رو خواهد. همان اتفاقی که برای کشوری مانند سوئد روی داد.
کشوری که ظاهرا الگوی پذیرش مهاجر و شکل گیری یک فرهنگ چند ملیتی است.
*شاید دومینویی برای فروپاشی اتحادیه اروپا
آینده اروپا و آلمان بدون مرکل برای نظم فعلی بسیار ترسناک است. میتوان این طور نتیجهگیری کرد که این اقدامات نتیجه فعالیت ای «استیو بنن» مشاور برکنار شده ترامپ است که درصدد اتحاد گروههای راستگرا در اروپا است و هم اکنون در دفتری در بروکسل فعالیت میکند.
با این حال چنین کلاهی برای سر استیو بنن بیش از اندازه بزرگ است. دولت های اروپایی در حال پرداختن همان غرامتی هستند که آمریکا با روی کار آمدن ترامپ پرداخت. در صورت ادامه موفقیت های احزاب راستگرا می توان این گونه نتیجه گیری کرد که اتحادیه اروپا در سایه برگزیت و حکومت ترامپ بر آمریکا بیش از گذشته با خطر فروپاشی روبه رو است.
بدون مشارکت بانک مرکزی آلمان در طرح های اتحادیه اروپا برای یورو، بدون شک این واحد پولی به زودی در معرض فروپاشی قرار میگیرد. دیگر خبری از پذیرش مهاجران جدید نخواهد بود و حتی اخراج پناهندگان فعلی نیز میتواند در دستور کار اروپاییها قرار گیرد.
به خصوص آن که این روزها ایتالیا و مجارستان به عنوان محور راستگرایی در اتحادیه اروپا در حال قد علم کردن هستند. کنار رفتن مرکل میتواند آغازگر دومینویی باشد که در نهایت شکل متفاوتی به اروپای فعلی و دنیای غرب خواهد داد.