کدام یک از دولت‌ها موفق و کدام ناموفق بودند؟ اصلاحات یا اصولگرایی؟
تاریخ: 8:49 :: 2021/10/12
سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

در طول جنگ نرخ فقر بالا رفت از ابتدای دوره آقای هاشمی شروع به کاهش کرد. البته این کاهش مستمر نبود و فراز و فرود داشت. در دوره اصلاحات کاهش آن با شیبی مناسب و به‌طور مستمر ادامه یافت و حتی در شهر‌ها به نرخ قابل توجه و اندک ۵ درصد هم رسید و اگر همان مسیر ادامه می‌یافت فقر در ابتدای دهه ۹۰ از کشور رخت بربسته بود. متاسفانه کاهش نرخ فقر در دوره احمدی‌نژاد متوقف و حتی در مواردی افزایش یافت. پس از تحریم اخیر روند افزایشی آن آغاز شده و دوباره سیر صعودی یافته است.

اجتماعات اندکی وجود دارند که مساله و مشکل اقتصادی نداشته باشند، یا اقتصاد مساله اول آنان نباشد. البته مسائل و مشکلات اقتصادی به سرعت به موضوعات اجتماعی و سیاسی نیز تبدیل می‌شود. چرا که عموما راه‌حل‌های اقتصاد را باید در سیاست جست‌وجو کرد. از این رو بد نیست که وضعیت اقتصاد ایران را طی چند دهه اخیر و ترجیحا از ابتدای دهه ۱۳۷۰ که با پایان جنگ آغاز می‌شود مرور کنیم. اهمیت این مرور از آنجاست که طول مدت ۳ دهه با چهار دولت و نیز اتفاقات مهم سیاسی و سیاست خارجی مواجه بوده‌ایم در نتیجه می‌توانیم به خوبی تفاوت‌ها را بفهمیم. گرچه فراتر از این تفاوت‌ها وجه اشتراک همه این دولت‌ها نیز واقعیتی انکارناپذیر است. شاید در بلندمدت این اشتراکات که محصول کلی ساختار سیاسی است مهم‌تر از تفاوت‌ها باشد. همچنین اخیرا روزنامه کیهان نوشته است که: مشکلات اقتصادی، نتیجه ۸ سال حاکمیت اصلاح‌طلبان است. بد نیست این ادعای کیهان نیز آزمون شود.

در این گزارش چندین شاخص کلان اقتصادی را در این دوره زمانی با یکدیگر مرور می‌کنیم.

۱- تورم

اگر آغاز دوره مورد بررسی را سال ۱۳۶۰ و پایان آن را ۱۴۰۰ بدانیم و دوره‌های پنجگانه را به ترتیب، جنگ و انقلاب، سازندگی، اصلاحات، اصولگرایان و اعتدال بنامیم در این صورت شاخص تورم طی این دوره‌های پنجگانه به شرح زیر افزایش یافته است.

افزایش قیمت‌ها در دوره‌های پنجگانه

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

در مجموع طی ۴۰ سال یعنی از ابتدای سال ۱۳۶۰ تا ابتدای ۱۴۰۰ شاخص قیمت‌ها حدود ۱۳۲۶ برابر شده است؛ و در تمامی ۵ دوره کمابیش این افزایش قیمت‌ها شدید بوده. از ۹/۵ برابر شدن قیمت‌ها در دوره آقای هاشمی که بیشترین بود تا ۲/۳ برابر شدن در دوره خاتمی که کمترین بود.

اگر متوسط نرخ تورم سالانه را در هر کدام از ۸ سال این ۵ دوره حساب کنیم، کمترین آن در دوره خاتمی با حدود ۱۶ درصد، سپس احمدی‌نژاد ۱۸ درصد و بعد دوره مهندس موسوی ۲۰ درصد، روحانی ۲۲ درصد و هاشمی ۲۵ درصد است. (توجه: اینکه سال آغاز و پایان دولت را کدام بنامیم این اعداد قدری متفاوت می‌شود ولی در نهایت رتبه‌بندی‌ها به همین صورت است.) این ارقام نشان می‌دهد به‌رغم وجود تفاوت میان عملکرد دولت‌ها و شرایط عمومی و بیرونی گوناگون برای این دولت‌ها، وجود تورم دو رقمی ویژگی مشترک همه این دولت‌ها بوده است و تا حل نشدن این معضل نمی‌توان چشم‌انداز امیدبخشی برای اقتصاد ایران تصویر کرد. درباره تبعات اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی تورم می‌توان کتاب‌ها نوشت. بخش مهمی از مشکلات و رفتار‌های ناپسند اجتماعی و اخلاقی در ایران دقیقا ریشه در تورم‌های دو رقمی دارند.

۲- تولید و سرمایه‌گذاری

بخشی از اطلاعات و داده‌های مربوط به این قسمت گزارش، از مقاله آقای دکتر آقامحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت که ماه گذشته در همایش بانکداری اسلامی ارایه کرد، تقدیم می‌گردد. این گزارش در برخی از موارد نیز مقایسه با تحولات سایر کشور‌ها است که تصویر دقیق‌تری از وضعیت ایران ارایه می‌کند.

در این گزارش میان تولید ناخالص داخلی ایران با کشور‌های عربستان، ترکیه و امارات متحده مقایسه‌شده در ۳۰ سال گذشته تفاوت‌ها بسیار زیاد شده است. در حالی که تولید داخلی ایران (به قیمت ثابت ۲۰۱۰) در سال ۱۳۷۰ حدود دویست میلیارد دلار در سال بوده، عربستان اندکی بیشتر و ترکیه نیز ۷۰ درصد بیش از ایران بوده است. این وضعیت تا سال ۲۰۰۵ یعنی پایان دوره خاتمی به سود ایران است، به عبارت دیگر ایران و عربستان نزدیک یکدیگرند و به حدود ۴۰۰ میلیارد دلار می‌رسند و ترکیه نیز حدود ۶۰۰ میلیارد دلار می‌رسد. فاجعه از دوره احمدی‌نژاد آغاز می‌شود. اکنون ما در بهترین حالت به همان ۴۰۰ میلیارد دلار قبلی بازگشته‌ایم، ولی کشور‌های دیگر به رشد شتابان خود ادامه داده‌اند. برای فهم بهتر این تحولات دو نمودار درآمد سرانه کشور و سهم آن در اقتصاد جهانی را به تصویر می‌کشیم تا روند وضعیت ایران در دوره‌های دولت‌های گوناگون بهتر درک شود.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

همان‌طورکه دیده می‌شود از ابتدای دولت اصلاحات درآمد سرانه ایران با شیب خوب و به نسبت پایداری رو به رشد بود. از سال ۸۶ دچار نزول شد و این روند کاهشی از سال ۹۰ به پدیده‌ای پایدار تبدیل و تا سال گذشته ۳۴ درصد نسبت به سال ۸۶ کمتر شده است.

این حد از سقوط سرانه درآمد ملی طی ۱۵ سال اخیر یعنی از سال ۱۳۸۶ تاکنون که به بیش از ۳۴- درصد رسیده است، بسیار قابل تامل است. البته این کاهش فقط معلول تفاوت دولت‌ها نیست، بلکه تحریم و ویژگی کلی حاکم بر اقتصاد کشور هم نقش تعیین‌کننده دارد.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

این نمودار به‌خوبی نشان می‌دهد که سهم ایران از کل اقتصاد جهان در دوره جنگ و مهندس موسوی کاهش شدیدی را تجربه کرد. در دوره هاشمی ابتدا افزایشی ولی دوباره کاهشی شد و در نهایت تغییر چندانی نکرد در دوره خاتمی در مجموع افزایشی با ثبات بود و روند کاهشی از سال ۹۰ آغاز و همچنان ادامه دارد. سهم ما از اقتصاد جهانی در این ۴۰ سال حدود ۶۰ درصد وزن خود را از دست داده است.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

این نمودار نیز نشان می‌دهد که چگونه در دوره اصولگرایان دچار عقب‌افتادگی اقتصادی نسبت به کشور‌های همسایه خود شده‌ایم.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

این نمودار نشان می‌دهد که روند اقتصاد ایران در دوره هاشمی و خاتمی کمابیش مشابه دیگر اقتصاد‌های نوظهور است ولی با آمدن دولت اصولگرای احمدی‌نژاد روند رشد اقتصادی ایران کند شدو به‌شدت از آنان عقب افتاد.

برای فهم علل کاهش ظرفیت‌های رشد اقتصاد ایران باید به عوامل موثر بر رشد اقتصادی پرداخت که در ایران برخلاف همه کشورها، سهم افزایش بهره‌وری در رشد ۵۰ سال گذشته صفر و سهم کیفیت نیروی کار نیز بسیار اندک بوده است و مهم‌ترین نقش را سهم سرمایه ثابت داشته که آن نیز تحت تاثیر درآمد‌های نفتی به شدت ناپایدار بوده است؛ و در سال‌های اخیر این مقدار به حدی کاهش یافته که حتی جبران استهلاک سالانه را نیز نمی‌کند!

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

این نمودار نشان می‌دهد که عامل بهره‌وری در درازمدت سهمی در رشد اقتصادی ایران نداشته است در حالی که همه کشور‌ها از این نظر موفق بوده‌اند. این وضعیت عموما محصول نظام قیمت‌گذاری و فقدان امنیت سرمایه‌گذاری، بی‌ثباتی سیاست‌ها و پایین بودن شاخص‌های کسب‌وکار دولتی بودن بنگاه‌های اقتصادی است که ناشی از کلیت ساختار رسمی ایران است.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

این نمودار نشان می‌دهد که عامل بهره‌وری در درازمدت سهمی در رشد اقتصادی ایران نداشته است در حالی که همه کشور‌ها از این نظر موفق بوده‌اند. این وضعیت عموما محصول نظام قیمت‌گذاری و فقدان امنیت سرمایه‌گذاری بی‌ثباتی سیاست‌ها و پایین بودن شاخص‌های کسب و کار دولتی بودن بنگاه‌های اقتصادی است که ناشی از کلیت ساختار رسمی ایران است.

۳- اشتغال

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی، وضعیت اشتغال است. تفاوت عملکرد دولت‌ها در این زمینه در چند دهه گذشته بسیار زیاد است.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

چرا آمار اشتغال مهم است؟ در اهمیت اشتغال همین بس که گفته شود در اقتصاد‌های پیشرفته به صورت ماهانه و فصلی تعداد شاغلان را اندازه گرفته و اعلام می‌کنند. آمار اشتغال یک دماسنج اقتصادی و اجتماعی نیز هست. شغل بخش مهمی از هویت افراد است. اگر دقت کنیم بهترین دوره رواج اشتغال با فاصله بسیار در زمان اصلاحات است و بدترین و شاید بهتر است بگوییم فاجعه‌بارترین دوره، در زمان اصولگرایان و احمدی‌نژاد است که تقریبا رشد اشتغال صفر بوده است. یعنی تعداد شغل‌های از میان رفته با شغل‌های ایجاد شده، تقریبا برابر بوده است. این وضعیت نه تنها موجب بحران اقتصادی یا نتیجه چنین بحرانی است، بلکه عوارض بسیار زیاد اجتماعی نیز محصول آن خواهد بود. برای نابودی اخلاقی یک جامعه تورم بالا کفایت می‌کند چه رسد به اینکه توقف اشتغال و رشد اقتصادی و تخریب محیط زیست هم اضافه شود.

اهمیت این مساله در جای دیگری نیز هست. ایران از اواسط دهه هشتاد وارد پنجره جمعیتی شد. یعنی سهم جمعیت در مقطع گروه‌های سنی فعال (۱۵ تا ۶۴ سال) نسبت به کودکان و سالمندان به بیش از ۷۰ درصد می‌رسد. ویژگی این وضعیت این است که عرضه نیروی کار فراوان است، همچنین نسبت پس‌انداز بیش از هزینه می‌شود و سرمایه‌های انسانی بالا می‌رود. در چنین شرایطی باید از طریق افزایش اشتغال از این موقعیت ویژه بهره برد. ولی یک نکته مهم است اگر از این پنجره استفاده نشود پس از گذشت چند سال که این مدت در جوامع گوناگون متغیر است، این پنجره برای همیشه بسته خواهد شد و دیگر نمی‌توان ازاین فرصت برای متحول کردن اقتصاد استفاده کرد. نکته جالب اینکه از آغاز باز شدن این پنجره در ایران که مصادف با دوره احمدی‌نژاد بود، به جای آنکه رشد اقتصادی و روند اشتغال افزایشی شود، به سوی صفر حرکت کرد. این بزرگ‌ترین فاجعه عملکرد اصولگرایان در اقتصاد کشور بوده است.

۴- فقر

یکی از مهم‌ترین شعار‌هایی که در ۴۲ سال گذشته و پیش از آن نیز داده می‌شد رفع فقر بود. اکنون و پس از گذشت این مدت امکان مناسبی برای ارزیابی میزان تحقق این شعار در کلیت حکومت و نیز ادوار و دولت‌های گوناگون آن فراهم است. نمودار‌های زیر از آخرین گزارش تهیه شده درباره فقر به وسیله دکتر صالحی اصفهانی از اقتصاددانان معتبر ایرانی انتخاب شده است.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

همان‌طورکه نمودار نشان می‌دهد در طول جنگ نرخ فقر بالا رفت از ابتدای دوره آقای هاشمی شروع به کاهش کرد. البته این کاهش مستمر نبود و فراز و فرود داشت. در دوره اصلاحات کاهش آن با شیبی مناسب و به‌طور مستمر ادامه یافت و حتی در شهر‌ها به نرخ قابل توجه و اندک ۵ درصد هم رسید و اگر همان مسیر ادامه می‌یافت فقر در ابتدای دهه ۹۰ از کشور رخت بربسته بود. متاسفانه کاهش نرخ فقر در دوره احمدی‌نژاد متوقف و حتی در مواردی افزایش یافت. پس از تحریم اخیر روند افزایشی آن آغاز شده و دوباره سیر صعودی یافته است.

سه دهه اقتصاد ایران از کجا به اینجا رسید؟

سیر تحول طبقات درآمدی در دو دهه گذشته

روشن است که در دوره اصلاحات فراوانی افراد طبقه متوسط افزایشی و طبقه فقیر کاهشی بود. اتفاقی که در دهه گذشته و به ویژه از دوره اصولگرایی روند معکوسی را طی کرده است.

نتیجه‌گیری

چند دهه است که با نرخ دو رقمی تورم مواجه و از یک رشد پایدار طولانی مدت محروم بوده‌ایم. همچنین سهم ما از اقتصاد جهانی به‌شدت کاهش یافته است. این بدان معنا است که دیگران در حال سبقت از ما و قدرتمندتر شدن هستند. چرا چنین شده‌ایم، اول اینکه مسائلی جز پیشرفت و توسعه اقتصادی در اولویت سیاست‌گذاری‌ها قرار گرفته است در نتیجه افرادی متولی اداره امور می‌شوند که فاقد درک و توانایی‌های لازم برای تحقق رشد اقتصادی هستند. نکته مهم اینکه ایران در بالابردن سرمایه انسانی خوب عمل کرده است ولی در استفاده از این سرمایه انسانی به‌شدت ناکارآمد بوده و میل آنان را به مهاجرت تقویت کرده است. شرایط را برای توسعه فراهم نمی‌کنیم، روابط خارجی ما در تنش دایمی است. بزرگ‌ترین ضربه را تحریم‌ها به مردم تحمیل کرده‌اند. تمامی شواهد و نمودار‌های اقتصادی این را گواهی می‌دهند. پس از آن تعارضات مهم ساختار سیاسی و اقتصادی که موجب شد بیش از چهار دهه دچار تورم دو رقمی و ویرانگر شویم. در مرحله بعد ذهنیت‌های غیر علمی و غیر عقلایی به ویژه در دوران اصولگرایان ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، که سبب ویرانی شدید اقتصاد و اختلال در ساختار‌های اجتماعی و اقتصادی شد، و در پایان هم فساد را به‌شدت تعمیق بخشید، ناکارآمدی‌ها را فراگیر کرد، اشتغال را نابود و درآمد‌های فراوان ارزی را تلف کرد. تلف به معنای دقیق کلمه؛ زیرا بخش زیادی از این درآمد‌ها نه فقط میل بلکه حیف شد و در نتیجه فقر را نه تنها کاهش ندادند که افزایش دادند در حالی که بیشترین درآمد‌های ارزی تاریخ ایران نصیب آنان شده بود. از سوی دیگر شاخص‌های کسب و کار در ایران بسیار پایین است. کافی است به دو دهه گذشته نگاه کنیم که چگونه رتبه ایران در آزادی اقتصادی از ۸۲ به ۱۶۰ نزول کرده است. این‌ها در کنار دولتی بودن اقتصاد و ضعف سیاست‌گذاری و حاکمیت قانون اهم عواملی است که ما را به وضعیت کنونی رسانده است.

این وضعیت متغیر‌های کلان اقتصاد ما در ۴ دهه گذشته است. شاید به برخی از موارد جزیی نگاه کنیم دستاورد‌های قابل ملاحظه‌ای دیده شود ولی اقتصاد را با متغیر‌های کلان آن‌که در اینجا بحث شد داوری می‌کنند و نه با موضوعات کوچک و فرعی. هر پیشرفت جزیی باید در امور کلی خود را بازتاب دهد. بدون تردید و با فاصله زیاد دولت اصلاحات موفق‌تر از همه دولت‌های دیگر بوده است و در نقطه مقابل نیز دولت اصولگرایان کارنامه منفی‌تری از بقیه داشته است. به ویژه هنگامی که به درآمد‌های ارزی این دولت‌ها نگاه کنیم این کارنامه منفی، بارزتر می‌شود. اگر دوستان اصولگرا نقدی بر این گزارش داشته باشند آماده استفاده از آن هستیم. علی‌رغم این امیدواریم که دولت جدید اصولگرایان راه شکست خورده دولت قبلی را طی نکند که پایان آن روشن است که تاریک است.

 

منبع: آفتاب نیوز