در این روزهایی که کرونا مچ هنر را خوابانده است تا بیش از همیشه نگرانی صاحبان هنر را برانگیزد، سخنراندن از نگارگری ایرانی شاید مرهمی باشد بر دل هنرمندانی که در سکوت مسئولان و سکون اقتصادی حرفشان جایی شنیده نمیشود.
نگارگری ایرانی، هنری است که بیبروبرگرد در همین کشور زاده شده، اما آذر سال گذشته، در پروندهای مشترک با ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری قرار گرفت و بهعنوان پانزدهمین میراث ناملموس ایران در یونسکو ثبت شد. اتفاقی که از نگاه ما شاید خوشایند باشد، ولی استادان این حرفه را خوشحال نکرده است. آنها معتقدند زادگاه اصلی این هنر ایران است و کشورهای دیگر از آن الهام گرفتهاند، اما کمکاری ایرانیان باعث شده نگارگری به نام همسایگان بیشتر شناخته شود.
مشهد نیز از لحاظ پرداخت به نگارگری، مستثنی از کل ایران نیست. با اینکه نگارگران بسیاری در این شهر زندگی میکنند، یکی از معدود پاتوقهای هنرمندان نگارگری در مشهد، مرکز آفرینشهای هنری خانه ملک است. برای شناخت بیشتر رشتهای که حالا خارجیها در شناخت آن جلوتر از ما گام برمیدارند، با سه هنرمندی که در رشتههای نگارگری، میناکاری و تذهیب فعالیت دارند همکلام میشویم. تذهیب و میناکاری از دیگر هنرهای ایرانی است که ارتباطی عمیق با نگارگری دارند.
نگارگرها از نقاشی شروع میکنند
محمد مهدی اسفیدانی هنر نقاشی اش سی ساله شده است. او با استادان بسیاری کار کرده و خودش سال هاست استادی میکند. در طراحی نقش ضریح مطهر امام رضا (ع) حضور داشته و از هنر استاد فرشچیان نیز بهره برده است. او در شانزده سالگی مسیرش را تغییر داده است. اسفیدانی دیگران را تشویق میکند به دنبال آنچه میخواهند، بروند؛ حتی اگر آن علاقه اقناع مالی نداشته باشد: «خداوند هرکس را برای کاری آفریده که باید به سراغ آن برود. شکست آدمها در یک مسیر، نشانه این است که آنها برای آن کار ساخته نشده اند. گاهی پول ما را گول میزند و سراغ آنچه دوست داریم، نمیرویم. من عاشق نقاشی ایرانی بودم و آن را دنبال کردم.»
تعریف نگارگری از نگاه این استاد به ظرافت و عرفانی بودن این هنر اشاره دارد: «ظرافت ویژگی اول نقاشی ایرانی است که تخیل را هم با خود همراه کرده است و داستان ذهنی نقاش را به تصویر میکشد. هرچه به نقش و نگارها نزدیکتر میشوی، جزئیات بیشتری را در چهرهها و عناصر آن میبینی. هنرمند عرفان را هم به کار اضافه میکند تا حس و حال بیننده را تحت تأثیر قرار بدهد.»
سبک آموزشها متفاوت است
«از دانشگاه استاد بیرون نمیآید. جان مایه کار در استاد شاگردی است و در کنار کسب تجربه دانشگاه میتواند هنرمند بپروراند. اگر کسی در دانشگاه هنرمند قابلی شده، قطعا پیش از آن در کارگاه کار کرده است.» این نظر استاد نگارگری است که مراتب استاد شاگردی را پیموده و اکنون استاد و مدیر گروه رشته نقاشی ایرانی در دانشگاه است. در روزگاری که امکانات اندک بود و خبری از آموزش مجازی نبود، او مرارت بسیاری را تحمل کرد تا فن کار را بیاموزد و آن را با خلاقیت بیامیزد.
ناخشنود از ثبت مشترک
اسفیدانی درباره سرچشمه نگارگری توضیح میدهد: «ترکیه، هند، پاکستان، جمهوری آذربایجان و ازبکستان نگارگری را از ایران آموخته اند. در دوران صفویه یک عده از هنرمندان به این کشورها مهاجرت کردند و این هنر را به آنجا بردند. ما از ثبت این پرونده مشترک راضی نبودیم، چون زادگاه اصلی این هنر ایران بوده است و دیگر کشورها الهام و اقتباس از هنر ایرانی گرفته اند. ما در معرفی نقاشی ایرانی کم کاری کرده ایم. این هنر باید فقط به نام ایران ثبت میشد.»
تاریخچه نقاشی در ایران به ۷ هزار سال میرسد، از نگارههای غارهای لرستان گرفته تا دنیای امروز. ایرانیها از ۴ هزار سال پیش نقاشی را چنان با ظرافت کشیده اند که در واقع از نگاه امروزی نگارگری است. از حدود هزار سال پیش، این هنر ظریف نام نگارگری به خود گرفته است. اسفیدانی با بیان این نکات درباره نگارگری و سابقه آن توضیح بیشتری میدهد: «از دوره تیموری و صفوی تفاوت میان نقاشی ایرانی و اروپایی بارزتر شد و نقاشی ایرانی سبک و سیاق متفاوت خودش را نشان داد. این هنر از ابتدا با ادبیات بسیار عجین بوده است. نقاشان ما شاهنامه شاه طهماسب و دیگر شاهنامهها را مصور کردند که در موزهها موجود است. سپس نقاشی با دین در هم آمیخت و خودش را در آذین کتابهای مذهبی نشان داد که تذهیب قرآن بخشی از آن است.»
مردم نقاشی ایرانی را نمیشناسند
در پایان گلایه هایش با مردم گره میخورد و معتقد است ناآشنابودن مردم است که هنر کهن آنها را مهجور کرده است: «مردم ما به هنر توجه ندارند و نگارگری را خوب نمیشناسند. آنها به راحتی از کنار یک شاهکار در موزهها رد میشوند. بسیاری از کتابهای هنری ما را خارجیها نوشتهاند، چون خودمان مطالعه هنری نداریم. مردم باید با هنرهای ایرانی، پیشینه و سبک آن آشنا شوند.
سواد هنری باعث میشود افراد قدر هنر را بدانند. گاهی یک میلیون تومان برای یک شام هزینه میدهند، ولی برای یک اثر هنری خرج نمیکنند و نقاشیهای چاپی میخرند. سلیقه هنری در مردم شکل نگرفته است.» بازاری بودن از آن اتهاماتی است که اگر به سمت هنر برود با نگاه منفی با آن روبه رو میشوند. البته بازاری بودن هنر اصیل را میآزارد: «برای بازاری شدن هنر اقداماتی شده است.
در صنعت روی جعبه ها، پارچهها و ملحفهها طرحهای نگارگری را چاپ یا دکوپاژ کرده اند. عدهای از هنرمندان هم کارهایی ساخته اند که مردم بتوانند از آن با قیمت کمتر استفاده کنند. اما د رنهایت اگر بخواهیم کار نفیس ببینیم باید به سراغ اصل هنر برویم.» اسفیدانی درباره جایگاه مشهد در نگارگری نیز میگوید: «از قدیم مشهد هنرمندهای قابلی داشته و یکی از پایگاههای نگارگری بوده است. نگارگری هفت اورنگ جامی در مشهد انجام شده است. در حال حاضر بیش از ۱۰ استاد مطرح در مشهد داریم و کارهای فاخر را در مشهد بیشتر میتوان دید. شهر اصفهان در دوره صفوی در این هنر مطرح بود، ولی اکنون به سمت صنعتی شدن پیش رفته است.»
کارهای مشهد در کورههای اصفهان
مینا قطعه فلزی از طلا، نقره یا مس است که به صورت ظرفی درآمده لعاب خورده و روی آن نقاشی شده و سپس پخته میشود. سابقه هنر میناکاری در ایران به زمان اشکانیان و ساسانیان میرسد. استادان بزرگی مانند مرحوم زرقونی، مرحوم صنیع زاده، مرحوم فیض اللهی از هنرمندان چیره دست میناکاری بوده اند که آن را زنده نگه داشته اند. رابطه میان میناکاری و نگارگری در طراحی است. میناکاری هنری است که مس را به نقاشی ایرانی مربوط میکند.
طرحهای نقاشی ایرانی بر روی مس اساس میناکاری است. لعاب سفید روی ظروف مسی با نقاشیهای زیبا رنگ میگیرد. بخشی از هنر یک میناکار، استادی در نگارگری است تا بتواند نقشهای ایرانی را روی ظروف جا بدهد. میناکاری در اصفهان، تبریز، شیراز و مشهد هنرمندانی دارد. البته کارگاهها و کورهها در اصفهان بیشتر است و بسیاری از هنرمندان مشهدی کارهایشان را برای تثبیت رنگ در کوره به اصفهان میفرستند.
اقتصادِ هنر!
سعیده نامی یکی از هنرمندانی است که در خانه ملک هنرش را عرضه میکند. او در اصفهان با مینا آشنا شده و تکنیکش را آموخته است. طراحی و نگارگری به کمک او آمده تا بتواند هنر میناکاری را به خوبی بیاموزد. نامی اکنون حدود ۱۷ سال سابقه کار هنری دارد. میناکاری که اکنون بیشتر برپایه مس کار میشود، گران است و ترکیب آن با هنر دست و لعابهای رنگی بر قیمتش میافزاید. مسئلهای که اقتصاد هنرمندان این رشته را با مشکل روبه رو میکند. نامی هم از این موضوع گلایه دارد: «میناکاری سختی کار دارد، چون باید روی حجم طرح بزنی و مراقبت کنی نقوش ترسیم شده پاک نشود و با همه این زحمتی که کشیده میشود، اثر هنری به قیمت خریده نمیشود.» چالش میان اقتصاد و هنر انگار به همین راحتی حل شدنی نیست.
اقتصاد ارتباط مستقیم با ترویج هنر دارد و فرهنگ سازی هم بخش مهمی از کار است. او در این باره توضیح میدهد: «در ایران قدیم، هنر این جایگاه را داشته است. حتی ناودانها را هنرمندانه میساختند. در و پنجرهای که ساخته میشد خالی از هنر نبود. نگاه هنرمندانه و دقیق وقتی به اجتماع تزریق شود، در دیگر وجوه زندگی هم به دنبال امور سطحی و پیش پا افتاده نخواهد رفت. بی ارتباطترین مسئله زندگی هم تحت تأثیر هنر قرار میگیرد.»
انتخاب میان بازار یا اصالت!
در قدیم سبک کار هنرمندان کمی متفاوت بود. هرکس ظرفی را ابتدا تولید میکرد، سپس برایش به دنبال مشتری میگشت. اما اکنون هزینههای زیاد و مشتری کم، شانس فروش را کم کرده است و هنرمندان بر مبنای سفارش کار هنری تولید میکنند. نامی هم در این چرخه معیوب که منجر به تولید کار فاخر نمیشود، استثنا نیست. او یکی از هنرمندانی است که با توجه به تسلطش به نگارگری خودش طرح هایش را میکشد. او میگوید: «ارزش کار به همین است که هرکس با قلم خاص خودش طرح بزند. کپی کردن کاری ندارد، ولی اصل هنر به طراحی است.»
این هنرمند میناکار میگوید: «هنر اصیل در بازار جایی ندارد. میان هنری ماندن و بازاری شدن باید یکی را انتخاب کرد. کار نفیس قیمتش بالاست. کیفیت کارهای هنری نزول کرده و به سوی بازاری شدن رفته است. در اصفهان سِری کار میکنند. هرکس بخشی از تولید را انجام میدهد تا تعداد زیادی محصول با قیمت مناسبتر به بازار بیاید.»
هنری همراه با نگارگری
تذهیب مکمل نگارگری است. تذهیب از ذهب میآید، طلا اندود کردن با طلای ۱۸ و ۲۴ عیاری که پودر یا ورقه شده است؛ طلایی که میان دو چرم هنرمندانه کوبیده میشود تا به ورقهای سبک و نازک تبدیل شود. تذهیب شامل طراحی ختایی و اسلیمی است. کسی که تذهیب میداند به طور قطع یک نگارگر است. تذهیب از ابتدا در خدمت کتابت بوده که در کنار خوش نویسی حضور داشته است. اکنون در معماری، صنایع دستی، طراحی فرش، معرق و میناکاری و دیگر هنرها حضور دارد. سراسر نقوش اسلامی کاشی کاریهای حرم مطهر امامرضا (ع) نشانی از تذهیب دارد.
هانیه اعطایی کتابت و نگارگری خوانده و اکنون ۱۰ سال است که آموزش میدهد. یکی از سختیهای کار او معرفی هنرش به کسانی است که بارها با آن برخورد داشته اند، ولی آن را نمیشناسند: «مجبورم آنها را به شمسههای قرآنی و هنرهای سنتی ایرانی در حرم ارجاع بدهم. ما سالها با گلهای فرشهای قرمز مادربزرگها بازی کرده ایم، ولی آنها را نمیشناسیم. در مرحله اول من باید این هنر را معرفی کنم.»
هنرمند باید طراح باشد
اعطایی درباره ارتباط میان نگارگری و تذهیب و نقش تجربه میگوید: «کسی موفق است که بتواند خودش طراحی کند. تو نمیتوانی آنچه را میخواهی و احساس درونی توست، برای دیگری توضیح بدهی تا بکشد. نسلهای جوانتر شتاب زده رفتار میکنند و روی طراحی وقت نمیگذارند که این خوب نیست.»
مسئله اقتصاد را دیگر هنرمندان نیز در این گفتگو مطرح کرده اند: «هنر تراوش روح هنرمند است، ولی وقتی هنرمندی به این مرحله از زایش هنر میرسد، از اقتصاد آن جامی ماند. با هنرمندان گاهی قراردادهایی بسته میشود که ماهانه ۵۰۰ هزار تومان برایشان درآمد دارد. هنرمندانی که توانایی تولید آثار درجه یک را دارند بایدخودشان را به تولید درجه دو و سه قانع کنند تا چرخ زندگی شان بچرخد. هر هنرمندی نمیتواند آثار درجه یک تولید کند. او نباید درگیر بازار و کارهای ارزان قیمت درجه چهار شود. هنرمند در این سطح از خودش راضی نیست و همه زمانش هم روی تأمین نیازهای اقتصادی اش صرف میشود.»
اول خوش نویسی سپس تذهیب!
ارتباط میان خوش نویسی و تذهیب بسیار جا افتاده و عمیق است. همه کارهایی که خوش نویسان در نمایشگاهها ارائه میکنند باید تذهیب داشته باشد. اعطایی نیز بارها تذهیب تابلوهای استادان ماهر خوش نویسی را برعهده داشته است: «خوش نویسی بدون تذهیب کامل نیست و هویت ندارد. تذهیب مفهوم خوش نویسی را ملموس میکند.» البته بازاری شدن، دست از سر تذهیب و خوش نویسی هم برنداشته است و این هنر را به سوی کارهای آماده سوق داده است: «قانون کار این است که ابتدا خوش نویسی نوشته و سپس با مفهوم آن تذهیب شود.
اما در کارهای تبلیغاتی و بیلبوردهای شهری گاهی از این طراحی سنتی سوءاستفاده شده است. طرحهای آماده را کنار هم قرار میدهند و شمسه میسازند. برای من هنرمند از نتیجه کار کاملا معلوم است که هیچ شناختی از هنر نداشته است. گاهی همین طرحها را روی کاغذ بی کیفیت چاپ میکنند و خوش نویس از آن بهره میبرد. چیزی که هیچ ارتباطی با کار او ندارد. این ارزش کارش را پایین میآورد.» این هنرمند مخالفتی با خلاقیتهای ساختارشکنانه ندارد، ولی بی قیدی را در این کار نمیپذیرد: «باید آن قدر با ساختارهای کار آشنا باشی که وقتی میخواهی ساختاری را بشکنی روی قواعد و اصول آن کار را انجام بدهی. اگر کسی به ساختار مسلط نباشد، چیزی را تولید میکند که ارتباطی با آن هنر اصیل ندارد.»