هفتم مهرماه در تقویم رسمی ایران روز «شمس» نامیده شده است. شمس مراد مولانا جلال الدین رومی بود که دیدارش تأثیری شگرف بر زندگی مولانا گذاشت و زمینه تحول روحی وی را فراهم کرد.
زمانی که شمس و مولانا با یکدیگر مراودت داشتند، مریدان مولانا به شمس حسادت کردند. همین امر باعث شد شمس از پیش مولانا برود. وقتی مریدان مولانا پریشانی وی را پس از رفتن شمس مشاهده کردند، وی را نزد مولانا بازگرداندند.
شمس تبریزی در سال ۶۴۵ بی آنکه کسی آگاه شود، قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. غزلیات مولانا که به غزلیات شمس هم شهرت دارد، سرودههایی است که وی در فراق مولانا سروده است. مسئله مهم این است که شمس که بود که این همه مولانا شیفته و واله او شده بود و موجب تحول روحی این شاعر بزرگ شد.
شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر خود را به سیر و سیاحت میگذرانید. آنچنان که به روایت افلاکی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی که داشته است.»
شمس تبریزی در ۲۶ جمادیالثانی ۶۴۲ (معادل ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی و ۱۶ آذر ۶۲۳ هجری خورشیدی) به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت، مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود و در چهار مدرسهٔ معتبر تدریس میکرد و اکابر علما در رکابش پیاده میرفتند.
از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد، خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک درباره شمس تبریزی، نامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده، چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید».
شمس تبریزی در محضر استادانی، چون شمس خونجی تحصیل کرد. سپس به سیر و سلوک پرداخت و نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سلهباف و پیر سجاسی، به کسب معرفت پرداخت. چنان که از مقالات او بر میآید از برخی بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی در مقالات شمس به چشم میخورد. هم اکنون آرامگاه شمس در خوی زیارتگاه اهل دل است.