علی میری متولد شهریور ۱۳۵۵ در مشهد است و در همین شهر زندگی میکند. از کودکی به نقش و نقاشی علاقه مند بوده و به گفته خودش: « از وقتی به یاد میآورم نقاشی میکردم »دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک گذرانده و رشته کارشناسی طراحی صنعتی را نیمه کاره رها کرده است.
خودش در مصاحبه ای اشاره کرده است: « مادرم تعریف میکند وقتی یک تکه نان هم میخوردم آن را جوری گاز میزدم که نان شکل چیزی دربیاید. تقریبا هیچ لحظهای از زندگی را یادم نمیآید که از دنیای نقاشی دور بوده باشم. این اصطلاح مادرم است که میگوید من پیش از قاشق دست گرفتن، قلم دست گرفتن را یاد گرفتهام. دوران تحصیل هم سر کلاس نقاشی میکشیدم و طبیعتا تمرکز لازم برای فراگیری درسها را هم نداشتم. به همین دلیل توبیخ و به دفتر فرستاده شدن زیاد برایم پیش آمده است»
دامنه فعالیت او در تصویرسازی شامل کتاب کودک، پوستر، انیمیشن، مجلات، تبلیغات و غیره است که دراین میان، کار برای کودک را به خاطر آزادی و طراوتی که دارد بیشتر میپسندد.
از تقربا ۲ سال پیش که مجموعه ای تحت عنوان« مرور خاطرات قدیم» منتشر کرد، آثار او با استقبال زیادی مواجه شد و دامنه این توجه به فراتر از مرزهای ایران هم رسید به گونه ای که جدا از ترکیه و تاجیکستان و کشورهای همسایه حتی در مالزی، هندوستان، تونس، فلسطین، کشورهای اروپایی و … از کارهای او استقبال شد.
علی میری درباره شکل کارها و ارتباط خودش با گذشته و نوستالژی میگوید: «من در این بین سعی میکنم به اندازه خودم به عنوان یک تصویرگر حس خوب بدهم تا مردم بتوانند برای مسائل امروزشان با انرژی و فکر درست راه حلهایی پیدا کنند. چیزی که دوست دارم مردم به آن فکر کنند، این است که از خودشان بپرسند چرا در گذشته حالشان خوب بود و امروز نه، از خودمان باید بپرسیم چه کارهایی باید انجام دهیم تا حال امروزمان بهتر شود. این بهترین کاری است که برای امروزمان میتوانیم انجام دهیم تا این پرداخت به نوستالژی در حد یک سرگرمی باقی نماند. اگر مردم به این مسائل فکر کنند من مزد خود را گرفتهام و به هدفم رسیدهام.»
به مناسبت این توجه و استقبال از آثار علی میری بهترین کار را این دانستیم که مصاحبه ای با او انجام دهیم و اندکی بیشتر از او درباره فعالیت و نوع نگاهش به آنها بپرسیم. لازم است یک اشاره داشته باشم بیشتر مباحث این مصاحبه در حول و حوش کتاب “یادش بخیر” است و یا آن مجموعه تصاویری که به عنوان نوستالژی معروف شده است و البته به دلیل حفظ پروتکلهای کرونایی از راه دور.
جناب میری ابتدا ممنون از این فرصت که به ما دادید، نمی خواهم پرسش اول “همان همیشگی” باشد که از کجا شروع کردید و … می خواهم بپرسم از چه زمانی احساس کردید آثار شما مورد توجه مخاطبان (علی الخصوص در فضای مجازی) قرار گرفته است و تاثیر آن در زندگی و کار شما چه بود؟
سلام و احترام خدمت شما و همچنین همراهان محترم «عصر ایران» ؛ یکی از برتریهای نسبی ارائه اثر در شبکههای اجتماعی در قیاس با روشهایی که از قدیم مرسوم بودهاند، مانند نشر در مطبوعات و رسانهها یا عرضه در نمایشگاه، این است که آمار نسبتا دقیق و قابل اعتنایی از بازخورد مخاطبین را در اختیار قرار میدهد. بنابراین فهم اقبال مخاطب به یک اثر، یا یک موضوع کار سختی نیست.
همچنین جدای از اعداد و آمار، به دلیل وجود امکان ارتباط مستقیم با صاحب اثر، کیفیت و محتوای پیامهای مخاطبین هم درک شهودی نسبتاً درستی از دیدگاه آنها در دسترس قرار میدهد. و این روند از حدود دو سال پیش که اولین اثر من با موضوع مرور خاطرات قدیم منتشر شد مشهود بود.
در مورد تاثیر استقبال مخاطبین باید عرض کنم؛ میدانید که یک اثر هنری همانند یک «کلام» آن هنگام از دنیای ذهنی و فردی خارج شده و وارد دنیای اثربخشی میشود که مخاطبی با آن مواجه شود. به بیان دیگر اثربخشی یک اثر متکی به دو رکن «خلق شدن» و «دیده شدن» است. بخش اول در ید اختیار هنرمند است. ولی بخش دوم وابسطه به عوامل دیگری است. بهبود کیفیت در هر کدام از این دو بخش، به تاثیرگذاری بیشتر یک اثر منجر خواهد شد. با این توضیح، تاثیر استقبال مخاطبین از اثر یا آثار یک هنرمند، بر شئون مختلف زندگی او قابل درک است.
حدس میزنم مخاطبان در پیامهای زیادی برای شما نوشته اند که این تصویر عین زندگی و تجربه شخصی خود من است آیا پیام یا اتفاق با مزه ای در این زمینه دارید که بخواهید به آن اشاره کنید؟ یا اساسا بازتابی از عکس العمل مخاطبان به این آثار چه در قالب کتاب یادش بخیر و یا چه تصاویری که در شبکه های اجتماعی منتشر شده است؟
بله، همین طور است! طبیعتا در این مدت پیامهای بسیار زیادی از همین جنس به دست من رسیده که اغلب جذاب و به قول شما بامزهاند. ولی چند موضوع در بین بازخوردها توجه من را به خود جلب کرد. اولین آن که حتما شما هم متوجه آن شدهاید، تعجب از شباهت بسیار عجیب شکل زندگی در بازه بزرگی از جامعه مخاطبین است. با این جمله بارها و بارها مواجه شدهام که انگار همه ما در یک محله و حتی یک منزل بزرگ شدهایم.
موضوع دوم که البته در راستای عرض اخیرم هست، استقبال عجیب و پیشبینی نشدهی تعداد بسیار زیاد مخاطبین خارج از ایران است. جالب است بدانید اگر چه دامنهی این گروه مخاطبین، از کشورهای همجوار مانند ترکیه شروع میشود ولی محدود به همین جغرافیا نمانده است. و همین باعث تعجب من شده که چطور فرد یا افرادی در کشورهای شمال آفریقا، در مکزیک، برزیل، آلمان، پرتغال، اندونزی، مالزی… و حتی در ژاپن با این تصاویر ارتباط گرفتهاند و با آن، دوران کودکی خود را به یاد میآورند؟!
گروه دیگری از پیامها هم هست که برای من بسیار جذابند و اگر بگویم بخش بزرگی از انگیزه و انرژیام برای ادامه تصویرسازی خاطرات قدیم معطوف به همین گروه پیامهاست دروغ نگفتهام. در طی این مدت عزیزان زیادی به من پیام دادند و از تصمیمات و انتخابهای جدید خود گفتند که متاثر از دیدن این تصاویر بوده است. اغلب نوشتههای این دوستان با این عبارت شروع میشود که: «چطور میشود زندگی دوباره همانقدر شیرین شود؟» و من عاشق ایجاد تفکر و سوالات بنیادین هستم! سوالات درستی که فرد از خود میپرسد و جایگاه خود را از یک عنصر منفعل و تاثیرپذیر که قربانی شرایط زندگی است، به شخصی تغییر میدهد که واقعیتهای موجود را شناخته و مسئولانه برای تغییر دست به تلاش میزند.
من انسان را یک موجود انتخابگر میدانم و ارزش هر کسی را از انتخابهایش میسنجم. با این تعریف، وقتی نقش آثارم در ایجاد زمینه تفکر و منتج شدن انتخابهای جدیدی مثل پرهیز از تجملگرایی بیهوده، دانستن قدر زندگی و زیستن در زمان حال، اهمیت دادن بیشتر به ارکان واقعی زندگی مثل خانواده، تلاش بیشتر برای همدلی با دیگران، درک بهتر دنیای کودکان، مغتنم شمردن دوستان، احیای ارتباط سالم با دیگران، و… را میبینم، احساس خوشحالی و افتخار میکنم.
البته این بازخوردها تا کنون بصورت عمومی منتشر نشدهاند.
این تصاویر بسیار نزدیک به واقعیتهای زندگی گذشته چند نسل از جامعه کنونی کشور است، مثلا تجربیات بچه ها در داخل خانه، مدرسه و … یا نوجوانی و جوانی و … خلق این فضاها و تجربیات از کجا شروع شد؟
بطور کلی کاری که یک هنرمند انجام میدهد، ترجمه یک محتوا اعم از یک شعر، یک خاطره، یک احساس و…- به یک اثر هنریست. او درونیات یا دغدغههای خود را با زبان گویا و موثر هنر بیان و ارائه میکند. جدای از جذابیت کلی موضوع نوستالژی در سراسر جهان، و سوای از علاقه و گرایش شخصی خودم به خاطرات گذشته، اتفاقی کاملا عادی در چرخه حیات، باعث بروز و ظهور این مجموعه شد.
فوت ناگهانی پدربزرگ و با فاصله کمی پس از آن مادربزرگم. کسانی که من پیوند عاطفی ویژهای با آنها داشتم.
همزمانی تقریبی این فقدان بزرگ، با تخریب حجره قدیمی پدربزرگم در طرح توسعهی حرم و همچنین تخریب منزل قدیمی اسبق آنها و تبدیل آن به زمینی مسطح برای پارکینگ خودرو ناگهان من را با این بخش کاملا طبیعی ولی مغفول مانده از زندگی مواجه کرد: «مهم نیست چقدر دلبستگی داری… در این دنیا هیچ چیز دائمی نیست». این جریان و این دیدگاه جدید محرکی شد برای بازبینی گذشته و تلاش برای ثبت آن چه دیگر در بین ما وجود خارجی ندارد.
شکل کارها متفاوت است در بعضی از آنها نگاه دانای کل به یک اتفاق وجود دارد، در برخی نگاه ناظر یک کودک و یا حتی نگاه اول شخص به موقعیت (مانند آن توالت با شلنگ سبز و …) بیشتر آثار از کدام منظر به تصویر کشیده شده است؟
علت این تفاوت به مسایل تکنیکی تصویرسازی برمیگردد. میدانید که برای انتقال هر چه بهتر محتوا و پیام یک تصویر، باید فرم مناسب به کار گرفته شود. یک تصویرگر همانند یک کارگردان، باید متناسب با موضوع یا حسی که قرار است به مخاطب ارائه دهد عناصر بصری مانند رنگ، نور، و البته زاویه دوربین را به شکل درستی به خدمت بگیرد. همچنین رسیدن به ترکیب بندی درست، برای نمایان بودن تمامی عناصر دخیل در ماجرای تصویر، به طوری که امکان بیان خاطره در یک فریم فراهم شود تصویرگر را وادار میکند از زوایای مختلفی تصویر را دیده و خلق کند.
در تصاویر علاوه بر شخصیت سازیها که مثبت و دلنشین هستند، فضای رنگها هم گرم است، همیشه نور هم به عنوان یک عنصر اصلی در این تصاویر وجود دارد که در کل یک فضای دلنشین و خوشایند ساخته میشوند، توضیحی در این مورد دارید؟ لطفا بفرمایید چرا و چگونه با این دنیای با مزه رسیدید؟
فکر میکنم پاسخ این پرسش را نیز در جواب به سوال قبلی بیابید. طبیعی است که وقتی قرار است از یک خاطرهی خوشایند و شیرین صحبت کنیم، همه عناصر باید در خدمت همین کانسپت قرار گرفته و از هماهنگی و همافزایی همه این عناصر با هم، تصویری شکل بگیرد که مخاطب را به همان نقطهای ببرد که منظور تصویرگر بوده. با همین هدف من حتی موقعیت زمانی یا مکانی خاطرهای که تصویر کردم را تغییر دادهام. مثلا در تصویری که خاطره تصادف در جاده را بیان کردهام، شاهد هستید که خورشید در حال غروب است و رنگ و بوی غمآلودی کل اتمسفر تصویر را در برگرفته. در حالی که ماجرای واقعی کمی بعد از ظهر اتفاق افتاده بود.
شاید دلیل این استقبال هم نزدیکی زیاد تصاویر به واقعیت است مثلا مادران در خانه روسری ندارند و … آیا موردی بوده که دچار تذکر یا سانسور شده باشید و یا خودتان به دلایلی آنرا حذف کرده باشید؟
اجازه بدید پیش از پاسخ به این سوال کمی به سقف نگاه کنم و در سکوت چند نفس عمیق بکشم و لبخند بزنم!
چالش بزرگی که هر صاحب اثر یا اندیشهای در هر جامعهای با آن روبروست، باورهای عرفی آن جامعه است. در کشور ما هم این خطکشیها بسیار پررنگ هستند. یکی از این خط و مرزها، مساله حجاب و پوشش خانمهاست. مستقل از دیدگاه فقهی و دینی به این موضوع، باورهای شخصی احاد جامعه به آن (که بعضا مبنای دینی هم ندارد!) شرایط را بغرنج میکند.
استانداردهای چندگانهای که در صدا و سیما، سینما، و حتی شهرهای مختلف وجود دارد شاهدی بر وجود سلیقههای شخصی و فرادینی و بعضا فراقانونی است که طبیعتا حدود آن هم مشخص نیست. لذا در همان مقطع زمانی که یک تصویرگر برای اخذ مجوز چاپ کتابش مجبور به اضافه کردن روسری روی سر یک مادر نقاشی شده در خانه است، از تلویزیون شاهد پخش انیمیشنی هستیم که در آن مادری حجاب ندارد. سوال سادهای که همیشه ذهن من را مشغول کرده این است که آیا یک نقاشی کودکانه از یک مادری که در کنار همسر و فرزندانش سر سفره سحری ماه رمضان نشسته (و طبعا مانند همه مادران در خانه موهایش پوشیده نیست) بیشتر محرک است یا مثلا تصویر خانم های سوپر استارخانم فیلمهای هالیوودی (که در تلویزیون ایران مستمر در حال پخش است)؟
البته بسیار بیانصافی است اگر به درک بالا و همکاری صمیمانه مسئولان سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی برای چاپ کتابم اشاره نکنم. از جایی که من، حساسیت و نگرانی زیادی روی اصلاح یا سانسور کردن تصاویر کتاب «یادش به خیر» داشتم، این همکاری و همراهی بسیار برایم ارزشمند بود و هست و جا دارد مراتب تشکر خودم را ابراز کنم.
دوست دارم بپرسم استفاده از وسایل جدید امروزی مانند کامپیوتر، قلم نوری و … تا چه اندازه کار را تاثیرگذارتر کرده است ، سهل تر نه بلکه تاثیرگذارتر منظورم است؟ آیا با همان شکل سنتی مانند بوم، رنگ روغن یا آکریلیک، قلم مو و … باز میتوانستید به این چنین دست آوردی برسید؟ اساسا نظرتون درباره این تغییر در شکل تولید و ارائه و یا کلی تر دیجیتال آرت چیست؟
با توجه به تاکیدی که بر حذف مقوله سهولت دارید، حقیقتا در خلق یک تصویر تفاوتی بین کار دیجیتال و غیر اون نمیبینم. حتی در بسیار موارد کار غیر دیجیتال حسیتر و دلچسبتر است. بویژه وقتی در حال تصویر خاطراتی از جنس قدیم هستیم، شاید بهتر باشد که سراغ تکنیکهای سنتیتری برویم. این عرایضم ناظر به خلق یک اثر بود.
ولی در مورد مجموعهای مثل «یادش به خیر» واقعیت غیر قابل انکار این است که تعداد آثار در واحد زمان یکی از عوامل موثر در وایرال شدن مجموعه است. بویژه در عصر حاضر که ضرباهنگ تند زندگی روی همه شئون تاثیر گذاشته. بنابراین تکنیک دیجیتال اگر روی سرعت خلق آثار تاثیر بگذارد (که معمولا همین طور است) میشود انتظار داشت که با موفقیت بیشتری توام شود. ولی مایلم روی این مساله تاکید کنم که ابزار دیجیتال در نهایت فقط ابزار هستند و مانند یک جفت کفش ورزشی برای یک ستاره فوتبال، اگرچه موثر هستند ولی تعیین کننده نیستند. در نهایت همه چیز بستگی به مهارت فردی هنرمند دارد.
کتاب شما یک جایزه معتبر گرفت و به چاپ چندم رسید، لطفا در این زمینه توضیحی بدید و آیا انتشار کتاب های جدیدی هم در نظر دارید؟
بله خوشبختانه کتاب «یادش به خیر» موفق به کسب عنوان کتاب برگزیده سال ۱۳۹۹ از سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی شد که اگر چه باعث افتخارم است ولی آن چه بیش از آن باعث رضایت و خوشحالی من شده، استقبال عالی مخاطبین از کتاب و (بر اساس بازخوردهای فراوانی که به دستم رسیده) احساس خوبیست که هنگام ورق زدن کتاب تجربه میکنند.
خوشحالم که اعلام کنم بعد از شش بار چاپ شدن کتاب در مدت زمان تقریبی یک سال، اکنون جلد دوم کتاب «یادش به خیر» آماده شده و انشاالله به زودی، بعد از اخذ مجوز چاپ، ارائه و در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
آیا پیشنهاد ساخت انیمشن یا فیلم نداشتهاید؟ براساس همین فضای آثار شما و البته با داستان یا فیلمنامه ای مشخص؟
ممکن است عموم مردم مرا صرفا با آثار نوستالژیکم بشناسند که طبیعی هم هست. ولی جدا از این مجموعه، زندگی شغلی من بعنوان یک تصویرگر، با پروژههای مختلفی از جمله انیمیشن گره خورده است. بعنوان مثال پروژه انیمیشن «همه ایمان» که من بعنوان تهیه کننده و یکی از عناصر تیم تولید افتخار همکاری داشتم. طبیعتا پیشنهاد و سفارشهای زیادی برای تولید داشتهام.
ولی پروژه خاص نمایشی مبتنی بر آثار نوستالژیکم، در دست ندارم. چند موردی بود که به دلایل فنی توافقی صورت نگرفت.
حرف آخر و نکتهای که دوست دارید با مخاطبان در میان بگذارید؟
متشکرم از همه هموطنان عزیز که چه در صفحه شخصیام و چه از طرق دیگر، به بنده ابراز لطف کردند و میکنند. امیدوارم لیاقت این همه محبت را داشته باشم و توانسته باشم با آثارم برای لحظاتی حال خوب تقدیمشان کنم.
همچنین از عصر ایران بابت این گفتگو صمیمانه متشکرم.
با آرزوی موفقیت و شادکامی برای تمام انسانها.