نادر انتصار در پاسخ به این سوال که پیش از این انتخاب حسین امیرعبداللهیان این گمانه را در اذهان به وجود آورد که پرونده هستهای مجددا از دست دستگاه دیپلماسی خارج و به شورای عالی امنیت ملی محول شود و در روز یکشنبه نیز شاهد بودیم که با حکم رئیسجمهور، محمد اسلامی به عنوان فردی فاقد تحصیلات و تجربه مرتبط با صنعت هستهای جایگزین علیاکبر صالحی در سازمان انرژی اتمی شد، در پاسخ به این سوال که آیا اساسا قرار است وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی از فرآیند دیپلماسی هستهای خارج شوند، این مساله چه تاثیری بر فرآیند مذاکرات خواهد داشت، گفت: در مورد انتصاب آقای محمد اسلامی به ریاست سازمان انرژی اتمی ایران باید بگویم شاید آقای رئیسی از کارنامه مدیریت آقای اسلامی در دورانهای قبل خوشنود بوده است. من از کارآمدی ایشان در گذشته اطلاع چندانی ندارم ولی میدانم که در گذشته در جایگاههای مختلف مدیریتی در سطح بالا حضور داشتهاند و مدارک تحصیلیشان در رشتههای مهندسی و مدیریت جهانی هوانوردی است.وی افزود: باید این را در نظر داشته باشیم که مسئولیت اصلی رئیس سازمان انرژی اتمی تصمیمگیری در تعیین سیاست هستهای کشور نیست؛ مهمترین نقش چنین فردی مدیریت درست در نهادی مهم مانند سازمان انرژی اتمی کشور و هماهنگی کاربردی این سازمان با نهادهای تصمیمگیر در نظام است. بعلاوه، رئیس سازمان انرژی اتمی باید بتواند دانشمندان و کارکنان لایقی را استخدام کند و با آنها همکاری کند که همگی بتوانند در پیشبرد اهداف برنامههای انرژی اتمی کشور کارآمدی لازم را داشته باشند.وی ادامه داد: در خود آمریکا نیز مسئولان کمیسیون اتمی این کشور تحصیلات در رشته فیزیک یا مهندسی اتمی ندارند بلکه اکثریت آنها یا سابقه در سیاست و یا مدیریت در سطح خصوصی یا عمومی دارند. در دوران جمهوری اسلامی ایران نیز غلامرضا آقازاده، که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ ریاست سازمان انرژی را بر عهده داشت، قبل از آمدن به سازمان انرژی اتمی از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۷۶ وزیر نفت بودند و تحصیلاتشان در مهندسی کامپیوتر و ریاضیات و نه انرژی هستهای بود. بطور خلاصه موفقیت و یا شکست آقای محمد اسلامی بستگی به نحوه مدیریت ایشان و نحوه استفاده از دانشمندان و نخبگان هستهای کشور خواهد داشت.
وی خاطرنشان کرد: در مورد منتقل کردن احتمالی پرونده هستهای از وزارت امور خارجه به شورای عالی امنیت ملی، همگی واقف هستند که وزارت خارجه نه در قبل و نه در زمان کنونی مسئولیت تصمیمگیری در موضوعاتی مانند سیاست هستهای کشور را بعهده نداشته است. نقش اصلی وزارت خارجه اجرای تصمیمات نظام است؛ بنابراین انتقال پرونده هستهای از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی که نقش بالاتری از وزارت خارجه در این مورد بازی میکند اثر مثبتی بر فرآیند مذاکرات خواهد داشت. یعنی نظام میتواند با قاطعیت بیشتری در مذاکرات شرکت و نتیجهگیری کند که آیا مذاکرات فرسایشی و بنبستی خواهند بود و یا اینکه ادامه آن منافع ایران را تأمین خواهد کرد. در انتها، مسئولیت خوب یا بد بودن تصمیم نهایی مستقیما به عهده نظام و نه وزارت خارجه خواهد بود.
این استاد روابط بینالملل همچنین در پاسخ به این سوال که تجربه و دانش وزیر امور خارجه در حوزه منطقه است و خود ایشان نیز در نخستین توئیت پس از کسب رای اعتماد از مجلس بر اولویت خود که همسایگان هستند تاکید کردند، با این حال مساله قابل تامل این است که آیا اساسا در حالی که مساله هستهای ایران و رابطه با غرب در هالهای از ابهام است، میتوان سیاست تنشزدایی با همسایگان را پیش برد، گفت: تا زمانی که همسایگان ایران روابط حسنهای با غرب دارند و حتی بعضی از آنها ساختار امنیتی خود را زیر چادرهای امنیتی غرب گذاشتهاند و اقتصاد خود را با سازمانها و نهادهای غربی ادغام کردهاند، پیاده کردن کامل سیاست تنشزدایی با همسایگان مشکل خواهد بود؛ حتی همانگونه که تاکنون مشاهده کردهایم، کشورهایی مانند چین و روسیه نیز حفظ منافع خود در روابطشان با غرب را قربانی روابطشان با ایران نکردهاند. البته این به آن معنا نیست که ایران سعی لازم در بهبود روابطش با همسایگان خود را انجام ندهد ولی ایران باید به موانعی که در این راه وجود دارد دیدی واقعگرایانه و نه ایدئولوژیک داشته باشد.
انتصار در پاسخ به این سوال که اخیرا نخست وزیر رژیم صهیونیستی سفری به ایالات متحده داشته و طرحی را به جو بایدن موسوم به «مثله شدن» برای مقابله با ایران ارائه کرده است، تا چه میزان فاصله ایجاد شده در مذاکرات احیای برجام فضا را برای نقش آفرینی اسرائیل مهیا کرده است، گفت: رویکرد سیاست موسوم به «مثله شدن» برای مقابله با ایران در حقیقت نشان دهنده سیاست اسرائیل در مورد نقش منطقهای ایران است. با اضافه کردن “دان شاپیرو” سفر سابق آمریکا در اسرائیل و یکی از سرسختترین مدافعان اسرائیل به تیم مذاکرهکننده آمریکا، دولت جو بایدن شاید تصمیم گرفته است که نقش رژیم اسرائیل در مذاکرات برجامی را از پشت پرده بیرون آورد و آن را به عنوان اهرمی دیگر به ابزارهای “فشار حداکثری” برای مقابله با ایران تبدیل کند. گسترش نقشآفرینی اسرائیل در مذاکرات احیای برجام به تف سر بالا کردن برای آمریکا شباهت دارد و نتیجهای معکوس برای ایالت متحده خواهد داشت.