حجتالاسلام برمایی گفت:در شکل بعضی از خانوادههای ایرانی شاید شعائر و رفتارهای دینی بارز نباشد اما محبت به امام حسین(ع)در زندگی آنان موج میزند.این محبت نقطه عطف شروع هر مدل تربیت است.
مساله تعلیم و تربیت از نیازهای ضروری و مهم هر جامعه انسانی محسوب میشود. با توجه به اعتقاد ما مسلمان به معاد و سرانجام هستی، آشنایی با شاخصهها و ویژگیهای تعلیم و تربیت اسلامی از ضرورتهای غیر قابل انکار برای هدایت صحیح افراد جامعه به سوی مسیر سعادت است. بدون شناخت کافی از اهداف و روشهای تعلیم و تربیت اسلامی، امکان عبور افراد از مسیر پر پیچوخم زندگی دنیوی برای رسیدن به آخرت وجود ندارد. در این میان تربیت کودک وظیفه خطیری است که برعهده مجریان تعلیم و تربیت و بالاخص خانوادهها و مدارس میباشد و کیفیت تحقق آن میتواند برای فرد، خانواده و جامعه سرنوشت ساز باشد.
یکی از مسائل مورد توجه در بحث تعلیم و تربیت، تربیت دینی فرزندان میباشد. در این میان واقعه کربلا نه یک حادثه بلکه یک دانشگاه بزرگ تربیتی است، واقعهای که بسیاری از آموزههای دینی را در بر دارد، و ما میتوانیم با الگو قرار دادن نهضت عظیم عاشورا، گامهای مؤثری در امر تربیت دینی نسل آینده برداریم. زمانی که انگیزه و فکر کودک و نوجوان و جوان عاشورایی شده و از آرمانهای حسینی الهام گرفت، در موقعیتهای مختلف زندگی با ذهن فرد عجین شده و ظاهر میشود.
شعار محوری هیئات مذهبی در محرم امسال، نسل حسینی است. بر همین اساس برای واکاوی ابعاد مختلف نقش خانواده و جامعه در تربیت نسل حسینی با حجت الاسلام محمد برمایی کارشناس مسائل خانواده و تعلیم و تربیت به گفتگو پرداختیم که حاصل آن در ادامه میخوانید:
نخستین مانع در ایجاد و تربیت نسل حسینی خودمان هستیم
*تعریف دقیق نسل حسینی چیست و یک نسل باید چه ویژگیهایی داشته باشد که به نسل حسینی ملقب شود؟
کلمهای که قبل از حسینی بودن مورد توجه قرار میگیرد، کلمه «نسل» است. واژه نسل، کلمهای کاملاً استراتژیک در حوزه اجتماعی بوده و در بین قدرتهای جهانی این مساله که چه نسلی با چه کیفیت و کمیتی تربیت شود، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نسل در ادبیات ایرانی و رویکرد دینی ایرانیان همواره مورد توجه قرار گرفته و اساساً دین در تربیت و رشد نسل و کیفیت سبک زندگی بسیار مؤثر است. امروز هم که مساله جمعیت در دنیا مطرح است شاید کلمه نسل از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
وقتی از نسل صحبت میشود جدای از کمیت به رویکرد نیز باید توجه شود؛ اینکه نسل با چه سبک زندگی و رویکردی رشد پیدا میکند. بنابراین به هر میزان رویکرد و نظام ارزشی یک نسل مبتنی بر یک مکتب، مذهب و نظام ارزشی متعالی باشد قاعدتاً آن نسل به همان مقدار از رشد کیفیتر، بالاتر و خاصتر برخوردار خواهد بود. بر همین اساس زمانی که سخن از نسل حسینی به میان میآید آن رویکرد هدایتگری و نگاه به سبک زندگی که نسل را هدایت میکند از اهمیت بالاتری برخوردار است.
وقتی از نسل صحبت میشود جدای از کمیت به رویکرد نیز باید توجه شود؛ اینکه نسل با چه سبک زندگی و رویکردی رشد پیدا میکند. بنابراین به هر میزان رویکرد و نظام ارزشی یک نسل مبتنی بر یک مکتب، مذهب و نظام ارزشی متعالی باشد قاعدتاً آن نسل به همان مقدار از رشد کیفیتر، بالاتر و خاصتر برخوردار خواهد بود
«نسل»، به خودی خود قدرت است اما اینکه آن نسل دارای چه شاخصهها، فضائل و رویکردهایی در زندگی است میتواند آن قدرت را مضاعف و یا حتی تضعیف کند. نسل حسینی به هر میزان اهدافش نسبت به گستره هستی و دنیا بزرگتر و متعالی تر باشد به همان مقدار این نسل برای رسیدن به آن اهداف لایق تر خواهد بود.
در ایران اسلامی که نگاه به انتظار و جامعه مهدوی از اهمیت بالاتری برخوردار است میطلبد نسل حسینی باید خود را برای تحقق اهداف انتظار، تعالی دین و نظام ارزشی و مقدس انقلاب اسلامی آماده و نزدیک تر سازد تا منشأ خیر و برکات باشد.
عصاره تربیت دینی در وجود مقدس حضرت حسین بن علی (ع) و نهضت عاشورا خلاصه میشود برای همین آن نسلی که در مجاورت و موانست عاشورا، بزرگ شود و رشد پیدا کند جامعه منتظر به اهداف خود نزدیک تر میشود؛ نسل حسینی در همه عرصهها قابل اعتماد است.
*برای تربیت یک نسل حسینی در مرحله اول نیازمند خانواده حسینی هستیم بفرمائید این حسینی بودن خودش را در انتخاب همسر و ازدواج و سلوک زن و شوهری چگونه نشان میدهد؟
ریشه همه تربیتها و متعالیترین حوزه اجتماعی در جامعه اسلامی، خانواده است، برای همین تثبیت و فرآیند تربیت حسینی نیز پیش از هیأت و مسجد در خانواده صورت میپذیرد چرا که تربیت در دنیا و مکانیزم دینی ما از نطفه حتی در بعضی روایات پیش از انعقاد نطفه است از این رو میتوان گفت رشدهای بیولوژیک و باورهای فردی و ناخودآگاهی شخص در خانواده شکل میگیرد.
خانواده حسینی که تربیتش مبتنی بر مبانی اسلام و عاشورا است، چنین خانوادهای فرم و فرایند تشکیلش هم خاص است؛ بر این اساس لازم است خانواده حسینی با یک بلوغ معنوی بالا شکل بگیرد چرا که انسان نمیتواند در خانوادهای کاملاً مادی، مفاهیم و معانی معنوی را درک کند.
مقصود از بلوغ معنوی آن نیست که اعضای خانواده همواره در حال عبادت و نیایش باشند بلکه مراد داشتن باورهای معنوی است. اگر در یک خانواده باورهای معنوی و فرایندهای معرفتی وجود داشته باشد جنس تشکیل، تربیت و تکثیرش نیز میتواند مبتنی بر همان نگاه حسینی صورت بپذیرد.
در شکل و فرم بعضی از خانوادههای ایرانی شاید شعائر و رفتارهای دینی بارز نباشد اما محبت به امام حسین (ع) و باورهای ارزشی در زندگی آنان موج میزند؛ این محبت به امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) از شگفتیهایی است که هویت جامعه ایرانی را تشکیل میدهد. بر این اساس حداقل تربیت حسینی، محبت ورزیدن به امام حسین (ع) است که در خانوادههای ایرانی وجود دارد و این نقطه عطف شروع هر مدل تربیت در نظام ارزشی و اجتماعی به شمار میرود.
خانواده زمانی میتواند نسل حسینی تربیت کند که زوجین شالوده این زندگی مشترک را با بلوغ معنوی بالا و یکسان بنا نهاده باشند؛ بر این اساس یکی از شباهتهایی که یک زوج هنگام ازدواج باید به آن توجه کنند بلوغ معنوی است. شباهت بلوغ معنوی شامل سه بخش میشود که یکی از آنها شباهت در باورهای مذهبی است.
باورهای مشترک میتواند زیست مشترک تولید کند اما کیفیت این زیست به نوع رفتار زوجین بستگی دارد. رفتارهای مشترک و شبیه، زیست با کیفیت تری به زوجین میبخشد برای همین است که اشتراک بلوغ معنوی و مذهبی زن و شوهر در باورها و رفتارها، به شدت در کیفیت زندگی مشترک و تربیت نسل حسینی تأثیر میگذارد.
همچنین تجربیات دینی مشترک در تشکیل خانواده و اشتراک بین زوجین بسیار مهم است. برای مثال در سفر پیاده روی اربعین تجربه سیاحت و زیارت به شدت انسانها را تحت تأثیر قرار داده و آنان را زیر و رو کرده است به گونهای که برخی انسانها با ته ماندهای از باورهای معنوی که در پیاده روی اربعین حاضر میشوند همین حضور سبب میشود تصمیمات و اتفاقات بزرگی را در زندگی خود رقم بزنند. همچنین زوجی که دارای تجربیات معنوی مشترک است به شدت به هم شبیه بوده و در یک مسیر درست میتوانند با کمترین تعارض و اختلاف تربیتهای خاص و متعالی داشته باشند.
*غیر از خانواده حسینی، برای تربیت حسینی نیازمند جامعهای حسینی هستیم که در ابعاد مختلف حیاتش از سیاست و اقتصاد گرفته تا اخلاق و زیست شهروندی، حسینی بودن خود را نشان بدهد، آیا میتوان به واقع جامعه ما را در ابعاد مختلف حسینی دانست؟ جامعه ما در این بابت چه نمرهای میگیرد؟
گفت ما به اسم، هستیم و به رسم انشاالله. نمره که نمیشود داد. یک معلم خوب هیچ وقت نمره نمیدهد نمره را سالها است از نظام آموزشی حذف کردهاند.(میخندد)!
پتانسیل و ظرفیت سبک زندگی حسینی در جامعه بسیار بالا است اما متأسفانه تا کنون این ظرفیتها به صورت کامل شناسایی و مورد استفاده قرار نگرفته است. اگر میخواهیم یک جامعه کاملاً حسینی داشته باشیم ضریب هوش اخلاقی افراد جامعه باید بسیار بالا باشد، برای مثال زمانی که امام حسین (ع) وارد سرزمین کربلا شدند زمین آن را خریداری کردند تا مبادا در مکان غصبی نماز بخوانند، اُتراق کنند یا خونشان در آنجا ریخته شود؛ این رفتار جدای از مسائل حقوقی و حقالناس بیانگر یک نگاه آن هم بر اساس هوش اخلاقی است. هوش اخلاقی میزان رشد فضیلتهای افراد یک جامعه را نشان میدهد برای همین امام علی (ع) میفرمایند انسانهای متقی دارای فضائل هستند. در جامعه حسینی معاشرتهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و تربیتی افراد و همچنین تشکیل خانواده، کسب و کار و … همه و همه براساس فضائل صورت میپذیرد. افراد این جامعه هر چیزی غیر خدا را کوچک میشمارند و اهل اسراف، تبرج، غفلت، تکبر و دیگر رذائل اخلاقی نیستند و همواره شاکر نعمات الهی هستند.
آن چیزی که بنده از ادبیات دینی اسلام احصا کردم به این نتیجه رسیدم که قریب به ۳۰ فضیلت اصلی اخلاقی وجود دارد، برای مثال در جامعهای که انصاف وجود دارد دیگر احتکار، گران فروشی و … صورت نمیپذیرد. بنده معتقد هستم در حوزه خانواده فضائل اخلاقی به شدت نزول پیدا کرده است بخصوص از زمانی که کرونا به زندگیها اضافه شد و سبک زندگیها تغییر کرد این نزول اخلاقی شدت گرفت؛ بنابراین برای مشخص شدن پاسخ این پرسش که جامعه کنونی تا چه میزان حسینی است باید دید چقدر اخلاق در این جامعه رعایت میشود.
امروز در جامعهای زندگی میکنیم که نیازهای اولیه جوانان قابل احصا و دستیابی نیست و رفع این نیازها برای آنان آرزو شده است حال باید برای این شرایط خندید یا روضه خواند! این موضوع بسیار مهمی است که جامعه ما چقدر حسینی شده است؟ و تا چه حد اسم و رسم حسینی دارد؟ وقتی خداوند میفرماید ازدواج کنید روزی شما را من تأمین میکنم چرا جوانان ما که امروز عزادار امام حسین (ع) هستند هنوز به این اعتقاد و باور نرسیدند؟
باید این را بپذیریم در حال حاضر بستر جامعه، اسم حسینی دارد اما در برخی مواقع نتوانسته رسم حسینی را تثبیت کند. برای مثال در برههای از زمان که ازدواج در کشور به یک رسم تبدیل میشد، در حال رونق گرفتن بود، مقدس قلمداد میشد و در سیری منطقی حرکت میکرد اما متأسفانه با تغییر و تحول فرهنگی و اقتصادی که در کشور اتفاق افتاد این روند را با وجود باورهای اعتقادی به مقدس بودن امر ازدواج و روزی رسان بودن خدا، به شدت کاهش یافت.
حتی دلیل دین گریزی برخی افراد جامعه نیز ناشی از ناتوانی و عدم دسترسی آنان برای رفع و تأمین نیازهای زندگی است برای همین این دسته از مردم به صورت فطری باورهای خودشان را برای خود نگاه میدارند اما رفتارشان مبتنی بر این باورها نیست. امروز جوان ما باور به ازدواج دارد اما برای این امر مهم اقدام نمیکند زیرا امکان ازدواج از او گرفته شده است.
بنده معتقد هستم جامعه رو به رشد است اما استهلاک بسیار بالایی را تجربه میکند که بخشی از این استهلاک بالا مربوط به شرایط موجود کرونا و قسمتی نیز اختصاص به بی تدبیریها دارد که باعث شده زندگی حسینی در حد یک دینداری عامیانه باقی بماند و نتواند به صورت عمیق آن را تجربه کند. این عمق از معرفت، زمانی تجربه میشود که سطح اولیه نیازهای جامعه تأمین شود تا مردم بتوانند به خودشکوفایی بیشتری دست یابند. اقدامات جالب امام حسین (ع) در شب عاشورا این بود که بیعت خویش را از یاران برداشتند تا افراد حاضر با باور، رفتار، نگرش و خواست خودشان به دور از اجبار و تحکم یکی شود؛ امروز جوانان ما به خاطر تدابیر غلط و شرایط خاص مجبور به ازدواج نکردن شدند تا تنها زندگی کنند. بنابراین اگر بخواهیم جامعه حسینی داشته باشیم باید همزمان دو اقدام اساسی صورت بپذیرد نخست رشد هوش و فضائل اخلاقی و دیگر پاسخ دهی به همه نیازهای افراد جامعه است.
عصاره تربیت دینی در وجود مقدس حضرت حسین بن علی (ع) و نهضت عاشورا خلاصه میشود برای همین آن نسلی که در مجاورت و موانست عاشورا بزرگ شود و رشد پیدا کند جامعه منتظر به اهداف خود نزدیک تر میشود؛ نسل حسینی در همه عرصهها قابل اعتماد است
وجود تعارض معرفتی یکی دیگر از مشکلات جامعه کنونی ما به شمار میرود. وقتی به دهه شصتی های جامعه برچسب نسل سوخته زده میشود چگونه میتوان از این نسل توقع تربیت نسل حسینی داشت در حالی که امروز بسیاری از کارهای بزرگ در همه ساحتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را همین دهه شصتی ها انجام میدهند.
از یک جهت هنوز معصومیت فضای عاطفی در بین دختران و پسران جامعه وجود دارد، خانواده دوستی که سیره امام حسین (ع) است در میان جامعه کنونی پابرجاست و از همه مهمتر زیر بنای فکری، اعتقادی و باورهای جوانان ایرانی دینی و مبتنی بر فطرت است اما از جهتی دیگر در سبک زندگی حسینی جامعه برخلاف سیره اهل بیت (ع) که نیازهای اولیه افراد برایشان بسیار مهم بوده بیشتر شاهد افزایش ایده آل گرایی و کمال گرایی هستیم به گونهای این مساله سبب شده آمار طلاق و ابتلاء به افسردگیهای خاص در بین قشر مذهبی افزایش یابد و موجب نارضایتی افراد شود. کمال گرایی دینی ناشی از جنس، نوع و باورهای غلط دینداری افراد و یا مبتنی بر عوامل محیطی است.
*تربیت نسل حسینی چه دشمنانی دارد و از چه طریقی تلاش میکنند از به وجود آمدن نسل حسینی جلوگیری کنند؟
بزرگترین دشمن در مسیر تحقق این هدف تنوع در تربیت است. امروز در جامعه شاهد تنوع تربیتی بیش از اندازه هستیم و این تنوع تربیتی غیر اصولی که بر اساس سلیقههای فردی شکل گرفته افراد را دچار تعارض کرده است. برای مثال پدر و مادری که در تربیت فرزند دو روش صحیح و متفاوت دارند به مراتب خطرناکتر است از والدینی که یک تربیت واحد و مشترک دارند حتی اگر غلط باشد. ما در جامعه هم صدایی و هم ندائی نداریم به گونهای که یک مدرسه میگوید من براساس مبانی دینی دانش آموزان را تربیت میکنم دیگری مدعی آن است که میخواهد دانش آموزان را اخلاق محور بار بیاورد و …؛ این عدم تعادل باعث ایجاد تعارض میشود.
با کمی دقت میتوان دید همه شبهات دینی در دو فصل محرم و رمضان اتفاق میافتد؛ دقیقاً در ایامی که به شدت تعالیم دینی انسانها را به خداوند دعوت میکند فضای مجازی پر از شبهات دینی میشود. رسانههای بیگانه و بوقهای تبلیغاتی دشمن در داخل و خارج در راستای دین گریز کردن مردم بسیار جذاب و پررنگ فعالیت میکنند، آنان در ابتدای کار هرگز به سراغ مباحث دینی نمیروند بلکه به تبیین و یادآوری نیازهای رفع نشده جامعه میپردازد. برای مثال وقتی زمینه تسهیل ازدواج در جامعه اتفاق نمیافتد دقیقاً نیازهایی که با ازدواج حل میشود را بیشتر برجسته میکند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند بزرگترین ضربهها را دشمنانم به دین نمیزنند بلکه کج فهمیها و تفسیرهای غلط از دین و قرائتهای متفاوت است که به دین من ضربه میزند؛ امروز یک جوان ممکن است از یک مدیر اقتصادی ضربه بخورد و دین گریز شود چرا که این نظام، نظام دینی است. نظامی که دینی باشد معیشت، شغل و نیازهای مردم آن را مرجع دینی تأمین و برآورده مینماید برای همین هر اتفاقی که در جامعه رخ میدهد مردم آن را از چشم حاکمیت دین میبینند. نکته دوم همان حدیث معروف که میفرماید الناس علی دین ملوکهم؛ ما باید بپذیریم دنیای اسلام، دنیای ایمان، الوهیت و وحدانیت است و همیشه در مقابل وحدانیت الگوی کفر نیز وجود داشته و امروز رسانههای داخلی و خارجی و این همه بلاگر در دنیای فضای مجازی سبک زندگیهای پر زرق و برقی را تبلیغ میکنند تا مانع رشد نسل حسینی شوند. این تبلیغات همان امان نامه شمر برای حضرت عباس (ع) است، امروز مردم ما امان نامههای یزیدی مختلفی دریافت میکنند که یکی از آن امان نامهها همان وعده زندگی مرفهی است که به نخبههای جامعه ما میدهند زندگی که در اینجا برایشان فراهم نمیشود.
امروز مردم ما امان نامههای یزیدی مختلفی دریافت میکنند که یکی از آن امان نامهها همان وعده زندگی مرفهی است که به نخبههای جامعه ما میدهند زندگی که در اینجا برایشان فراهم نمیشود
بنده پای درد دل بسیاری از متخصصان و نخبگان جوان کشور نشسته ام خاطرم هست یکی از همین نخبهها شبی که میخواست از ایران برود و اختراعش را به کشور آلمان ببرد گریه میکرد و میگفت من این اختراع را نذر حضرت رقیه (س) کردم تا بتوانم فرمولش را بیابم اما امروز همین اختراع را میبرم تا در کشور دیگری پیاده شود. ما متخصصانی که با باورهای دینی رشد کرده باشند در کشور کم نداریم اما همین نخبهها برای اینکه در کشور نخبه کشی اتفاق نیفتد دستاوردهای خود را به خارج از کشور میبرند؛ بنابراین نخستین مانع در ایجاد و تربیت نسل حسینی خودمان هستیم.
دشمن دیگر را میتوان رسانههای دشمن دانست. در عصر حاضر اینترنت و فضای مجازی که دشمن رسمی و مروج باورهای غلط به شمار میرود سبب شده یک نارضایتی و بی هویتی در مردم ایجاد کند. حال روش مقابله با این دشمنان چیست؟ آیا طرح صیانت از فضای مجازی! این طرح صیانت چه هزینههایی برای جامعه در بر خواهد داشت؟ زمانی که به این سوالات پاسخ داده شود خواهیم دانست که باز خودمان مقصر هستیم.
همچنین از دیگر موانع مربوط به تبلیغاتی میشود که در جامعه توسط حتی برخی معمم ها صورت میپذیرد و این بسیار خطرناک است. مقام معظم رهبری در یک آسیب شناسی میفرمایند حرفهای دشمنان را تا زمانی که از زبان خودشان میشنویم کاملاً آشکار است چه کسی این سخنان را مطرح میکند اما زمانی که همان سخنان را با کمی تغییر از زبان خودیها میشنویم بسیار دردناکتر است چرا که مشخص نیست این فرد نخبه حرف دشمن را میزند یا دین را. کسانی که در جامعه دست به تخریب میزنند و یا بر روی آوارهای تخریب شده رژه میروند و اصولاً ژست اصلاح گری، عمرانی و مؤثر بودن به خود میگیرند بسیار افراد خطرناکی هستند. بنابراین نباید از یزید که شمشیرش را از رو میکشد، ترسید بلکه از اشعث ها باید ترسید و واهمه داشت.
افراد بسیاری در واقعه کربلا نامی از آنان وجود ندارد اما زخمهای عمیقتر و سختتری بر اسلام وارد کردند. امروز آن حجاب ستیز خارج نشین شخصیت خطرناکی برای کشور محسوب نمیشود چرا که یک خبرگزاری و ویترین ضد انقلاب در کشور خطر و تأثیر آن زیر ۳۰ درصد است اما یک تابلوی انقلابی که غلط رفتار میکند تأثیر و تخریبش بالای ۷۰ درصد است. برای مثال، کافی است فرضا تصویری از یک مأمور انتظامی که با ضرب و شتم مانع کسب و کار یک خرده فروش میشود در جامعه منتشر شود اثر سو این تصویر در دین گریزی مردم بیش از انتشار خبر قتل عام دهها مسلمانان در آمریکا است. بنابراین باید جلوی گل به خودیها را گرفت.
امام حسین (ع) در مدل غربالگری و مدل انتخاب یارانشان بسیار دقیق عمل کردند، کسانی که به امام نامه دادند تا به کربلا بیایند زخم آنان بیش از کسانی است که در سپاه دشمن و یا حضرت شمشیر زدند. متأسفانه وجود چنین افرادی در کشور ما نیز کم نیستند، آنان دشمنان اصلی نهضت و کسانی هستند که باعث ناامیدی مردم و جوانان میشوند. کسانی که باورهای غلط را در جامعه ایجاد میکنند.
تناسب حقیقت و واقعیت باید در کشور افزایش یابد و نباید حقیقت پرستی به گونهای رشد پیدا کند که واقعیات مورد بی توجهی قرار گیرد. همیشه نمیتوان مردم را به حقیقتها پاس داد و از واقعیات که باعث حل مسائل میشود غفلت کرد. بنابراین اگر کسی بیاید و این مسائل را حل کند توطئه کسانی که نمیخواهند نسل حسینی شکل بگیرد خنثی میشود. تقسیم بندی نظام مبارزاتی دشمن در نهضت حسینی بسیار ساده و راهکارهای جذابی برای مقابله با آن وجود دارد که رفع نیازهای جامعه، بالا بردن هوش اخلاقی و شفافیت مسؤولان از جمله راههای مقابله با این دشمنان است. برای مثال در روز عاشورا شفافتر از امام حسین (ع) وجود ندارند آیا امروز مجلس انقلابی ما اهل شفافیت است یا اینکه از شفافیت می ترسد؟ بنابراین در جامعه حسینی هر کسی شفافتر است انقلابیتر است.