«من تا نبینم باور نمی کنم». این جمله را هر ایرانی دستکم یک بار گفته است. نشانه ای از ایمان به چشم و دیدن. اینکه حرف دیگران ممکن است در مورد یک موضوع اشتباه باشد و باید با چشم خود دید تا باور کرد. اما این روزها حتی وقتی با چشم خودمان می بینیم هم نمی توانیم باور کنیم!
وقتی نرم افزار فتوشاپ همگانی شد به عکس ها تردید کردیم و گفتیم اگر راست می گویی فیلمش را بیاور اینا ممکنه فتوشاپ باشه! حالا به فیلم ها هم نمی شود اعتماد کرد. آنها گرچه واقعی هستند اما همه حقیقت را نشان نمی دهند و گاهی نشان دادن بخشی از حقیقت، خودش یک دروغ است!
۱- جواد ظریف وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران به زاگرب می رود. فیلمی از این سفر در شبکه های اجتماعی منتشر می شود که یکی از همراهان از سردی هوا و اینکه افراد بیشتری ممکن بود به استقبال بیایند صحبت می کند. در حالی که قبل و بعد این ویدئوی چند ثانیه ای حذف شده است. بلافاصله برخی چنین القا کردند که هیچ مقام دولتی کرواسی به استقبال ظریف نرفته است.
اما واقعیت آن بود که در فرودگاه زاگرب، اسکراچیچ معاون سیاسی منطقه ای وزارت خارجه، سفیر کرواسی در تهران، نماینده تشریفات وزارت خارجه کرواسی، رییس پروتکل ریاست جمهوری این کشور، معاون شهردار زاگرب و چند مقام دیگر کروات به همراه و اعضای سفارت ایران در این کشور به استقبال ظریف رفته بودند و ویدئو تمام حقیقت نبود.
۲- فیلمی از برخورد یک جوان در گلپایگان با علی مطهری و پاسخ نه چندان شایسته او منتشر می شود و در انتهای آن یک روحانی تهدید می کند که جوان را در «گونی» خواهند بُرد!
رسایی مردی که از او جز موضعگیری های تند چیزی به خاطر نمی آوریم مثل یک فتح الفتوح این ماجرا را دنبال می کند. غافل از اینکه استقبال از این برخوردهای هیجانی، شعله ور کردن آتشی است که فقط دامن مخالفان او را نمی گیرد و مثل اعتراضات دی ماه ۹۶ با ولع همه را خواهد سوزاند.
تردیدها شروع می شود، مطهری می گوید برنامه ریزی شده بود، رسایی افشاگری می کند که جوان حامی حسن روحانی بوده، مطهری می گوید آن روحانی اصلاً همراه او نبوده، فیلم تقطیع است و همین که رسایی اولین بار فاش کرده یعنی کاسه ای زیر نیم کاسه است و … و حقیقت تقطیع شده به مخاطب رسیده است! بیچاره حقیقت!
۳- فیلمی از خواهران منصوریان (دختران ورزشکار اهل سمیرم) منتشر می شود که در آن می گویند الهام چرخنده با وعده ماشین و خانه و پول نقدی از آنها خواسته چادری شوند، چند وقتی هم چادر سر کرده اند اما چون وعده ها عملی نشده چادر را برداشته اند.
در شبکه های مجازی آتش تند است. هم حمله به خانم چرخنده که با چه حقی و از کدام کیسه چنین بذل و بخششی کرده است و هم حمله به خواهران منصوریان که چرا روی عقیده تان پا گذاشتید و حالا که وعده ها عملی نشده اعتراض می کنید؟ اگر عملی می شد با ریاکاری کاری را می کردید که به آن باور نداشتید و …
حالا ویدئویی منتشر شده که نشان می دهد در هنگام چادری شدن این خواهران، خانم چرخنده از آنها می پرسد «جوگیر که نشده اید؟» و جایی می گوید «وقتی به من زنگ زدید..» یعنی آنها به چرخنده زنگ زده اند و مورد آخر اینکه این بازیگر سینما و تلویزیون در اینستاگرامش نوشته که آنها حقیقت را وارونه جلوه داده اند و پیگیری می کند و ….
می شود در مورد این ماجرا، قصه ها نوشت. نقدها کرد. هم به عملکرد خانم چرخنده و هم به دختران جوان و زجرکشیده ای که احتمالاً مقابل وسوسه ها نتوانسته اند مقاومت کنند، می شود در مورد حمله های تند موافقان و مخالفان این دو تحلیل کرد، اما من به مادرم فکر می کنم که چادرش را دوست دارد، بی آنکه خبر داشته باشد الهام چرخنده ای روی این کره زمین است، بی آنکه برایش مهم باشد که در این ماجرا چه کسی مچ دیگری را می خواباند و …
این ماجرا ضربه زدن به آنهاست که به «حجاب» باور قلبی دارند و با این انقلاب و آن انقلاب پوست نینداخته اند.
این روزها به چشم هایتان شک کنید. به حقیقت هایی که همیشه با اطمینان از آنها دفاع می کردید چون به چشم خودتان دیدید، چون فیلمش هست، چون اینطور می گویند… روزگار، روزگار تردید است…