۱. این نمودار نظر سنجی «پروژه گرایشهای جهانی» در مؤسسه Pew Research یکی از معتبرترین مراکز نظرسنجی جهانی است. از مردم دنیا در مورد ایران سوالاتی پرسیدهاند و طبق این سوالات محبوبیت کشور ایران در میان مردم کشورهای مختلف را ارزیابی کردهاند. طبق این نمودار، جمهوری اسلامی ایران در کشور پاکستان از بقیه جاهای دیگر دنیا بیشتر محبوبیت دارد. این نمودار نشاندهنده یک همبستگی مثبت است. بین پاکستانیها و ایرانیها از سوی پاکستانیها. ایران و پاکستان همسایه و هممذهب هستند و هم زبان بودهاند.
۲. برخی از پاکستانیها مردم به شدت فقیری هستند. از زمان جدا شدن از هند سرزمین پاکستان با وجود همه منابع خاص زیرزمینی و طبیعی، به شدت درگیر فقر و گرسنگی و مشکلات اقتصادی میشود. مردم پاکستان در جریان جنگ ایران و عراق، بیشترین کمکهای مالی و همینطور غیرنقدی را به ایران میفرستند. حکایتهای بیشمار کمکهای فقیران و مستمندان پاکستانی به ایرانیها در سالهای فراموشی رسانهها و مردم ایران در حال فراموشی است. در چند شهر پاکستان، چند نفر از پاکیها به طور خودجوش اعلام جمعآوری کمک برای جبهههای جنگ میدهند. جایی نوشته نشده است، تصویری هم گرفته نشده است، امروز هم احتمالاً کسی باورش نمیشود که انبوه طلاهای زنان پاکستانی، همه داروندار آنها در موقعیت خاص آن زمان پاکستان، به ایرانیها هدیه میشود. زنها و دخترها و پیرزنها به مراکز جمعآوری کمکها هجوم میآورند و تنها سرمایهشان را نثار ایرانیها میکنند. ایرانیهایی که حالا مشغول جنگیدند.
شاید رزمندهای که چند انبه پاکستانی با یک نامه با یک خط عجیب و شبیه به فارسی که فقط لفظ «خمینی» برایش قابل خواندن بود هم نفهمیده باشد که یک پاکستانی عاشق ایران برایش آنها را فرستاده است. اما پاکستانیها خوب یادشان است. حتی همین روزها که با آنها صحبت میکنی جنگ ایران و عراق را دوره پرافتخاری در تاریخ پاکستان میدانند که ساکت ننشستند و جنگ ایران با عراق جنگ اسلام با کفر را تنها نگذاشتند
۳. میگفت به ما میگفتند جوجههای خمینی… عکسهای امام را قاچاقی ردوبدل میکردیم. نوارها و اعلامیهها را هم. عشق میکردیم وقتی امام میگفت مستضعفین دنیا پیروز خواهند شد. هفده هجده ساله بودیم که انقلاب ایران پیروز شد. دیگر جای ما حکومت کمونیستی افغانستان نبود. بلند شدیم و آمدیم. جایی که امام نفس میکشد، همان جا جای ما بود. از لب مرز که رد شدیم سربازها با تعجب بهمان نگاه میکردند- کجا میروید؟ – آمدهایم پیش امام.
آن اوایل که آمده بودیم کسی از ما کارت نمیخواست. مسخره بود اصلاً. کارت دیگر چه بود؟ مسلمان که از مسلمان برای بودنش در محل سکونتش کارت نمیخواست. میرفتیم و میآمدیم. یادم میاید که یک روز بهمان گفتند دولت موقت انقلاب میخواهد اردوگاه بزند و افغانیها را بیرون شهر نگه دارد. یک لحظه ترسیدیم و پیش خودمان گفتیم نکند اشتباه کردهایم. اشتباه آمدهایم که خبرش رسید که امام و بقیه آقایان گفتهاند این حرفها دیگر چیست. جمع کنید این بساط را. ایرانی و افغان ندارد…
از جنگ، از ترس، از کفر فرار کردهبودیم و حالا اینجا به امنیت رسیده بودیم. همانجایی بود که در خواب میدیدیم. حالا جانباز شیمیایی است. میگوئیم کارت جانبازیات را گرفتهای؟ فقط میگوید فدای سر امام. ما هنوز جوجههای خمینیایم. اما کاش جنگ تمام نمیشد. جنگ که تمام شد آدمهایی آمدند سرکار که ما را با کارت میدیدند.
فاصله خرمشهر تا قندهار روی نقشه ۲۱۵۸ کیلومتر است. فاصله مشهد تا کابل هم ۱۱۸۳ کیلومتر است. یک افغانی از قندهار بلند میشود و میآید ایران، چون در ایران جنگ شده است. میرود خرمشهر و در آنجا شهید میشود. یک ایرانی هم از مشهد بلند میشود و میرود کابل. آنجا با مجاهدین همراه میشود و با نیروهای نظامی شوروی میجنگد تا آنها را از افغانستان بیرون کند. او هم شهید میشود. ایرانی و افغان ندارد…
۴. در روزهای گذشته خبری پخش شده است از برخورد با مهاجرین افغانستانی که به صورت غیرقانونی قصد داشتند وارد ایران شوند. این برخورد سخت موجب ناپدید شدن و غرق شدن تعدادی از آنها در رود مابین ایران و افغانستان شده است. جزئیات خبر و باعث و بانی این اتفاق البته همچنان نامعلوم و نامشخص است. سخنگوی وزارت امور خارجه وقوع این اتفاق در خاک ایران را تکذیب کرده است و در مقابل مقامات افغانستان و چند شاهد ماجرا حرفهای دیگری دارند. اینها هیچکدام در موقعیت فعلی برای ما مهم نیست. مهم آن است که هیچ رسانه ایرانی به طور جدی وارد ماجرا نشده است که موضوع را پیگیری کند و درباره جان آدمها، حداقل کاری که میتواند انجام دهد، مطالبه از مسئولین امر است و نگران افغانستانیهایی باشد که هنوز ناپدیدند. به یک علت واضح: آنها افغانستانی هستند. نه مو بلوندهای چشم آبی که دستگیری یکی از آنها همانطور که اخبارش در رسانههای جریان اصلی غرب را به صدر میبرد در ایران نیز به پیروی از همان الگوهای رسانهای مدام تولید و بازتولید شود؛ از مسئولین درباره سرنوشتش سوال شود و حتی خبر مرخصی رفتن یکی از آنها تبدیل به خبر مهمی شود که همه رسانهها آن را منعکس میکنند.
این سرنوشت رسانههای جمهوری اسلامی ایران بعد از گذشت چیزی در حدود چهل و خردهای سال از انقلاب جمهوری اسلامی ایران است. پاکستانیها، افغانستانیها، کشمیریها و… همچنان با دیده تحقیر نگریسته میشوند؛ نه تنها به دلیل نزدیکی و همبستگی با ایران و آرمانهای انقلاب اهمیتی فرامتنی نمییابند بلکه در قعر میزان توجه رسانهای هستند و سرنوشت آنها برای کسی مهم نیست. این یک مسئله اساسی رسانههای ایرانی در گام دوم انقلاب است. رسانههایی که گویا هنوز پیام انقلاب ۵۷ را درک نکردهاند.
منبع: مهر