کسانی که تحولات جاری در منطقه را از سال ۲۰۱۱ میلادی و کلید خوردن آشوب ها و هرج و مرج منطقه ای موسوم به «انقلاب های عربی» یا همان «بهار عربی» را دنبال می کنند، به خوبی به یاد می آورند، وقتی پانزدهم ماه مارس ۲۰۱۱ میلادی با شعار نویسی چند دانش آموز نوجوان روی دیوارهای چند مدرسه شهر «درعا» بحران سوریه یا به عبارت دقیق تر جنگ جهانی علیه سوریه کلید زده شد، «رجب طیب اردوغان»، رئیس جمهوری ترکیه، با کوله بار سنگینی از « آرزوها» پای به بحران سوریه گذاشت.
اردوغان محاسبات متحدان آمریکایی – صهیونیستی – وهابی – غربیش در براندازی نظام در سوریه را دقیق و بی نقص می دید که ششم سپتامبر همان سال، تقریبا ۶ ماه بعد از آغاز بحران در سوریه، طی سخنانی در اجتماع عمومی حزب حاکم «عدالت و توسعه» با حمله شدید به نظام در سوریه، آن را نظامی تروریستی خواند و مدعی شد، به زودی در «مسجد جامع اموی» دمشق نماز پیروزی را خواهد خواهند.
اردوغان که برای دیدارهای خود از دمشق پس از سرنگونی نظام در سوریه برنامه ریزی کرده، گفته بود: بعد از خواندن فاتحه بر مزار صلاح الدین به صحن بزرگ مسجد اموی می رویم تا در آنجا نماز بخوانیم و از آنجا به زیارت قبر بلال حبشی، ابن عربی، دانشکده سلیمانیه و ایستگاه حجاز می رویم!
** اجازه دهید کمی به عقب برگردیم
وقتی هنوز خبری از بحران در سوریه نبود و طمع ورزی های اردوغان از پرده بیرون نیفتاده بود، از دور اینگونه به نظر می رسید، هیچ حکومتی مانند دولت اردوغان نتوانسته، خود را به آینده پرتاب کند.
کشور اردوغان چشم اندازی از رشته کوه های زیبا در امتداد دریای سیاه بود که در دامنه های آن، مردم برگ چای می چینند و تنها برای خواندن نماز، دست از کار می کشند. اردوغان آنها را «مردمان خود» می نامد و مسجد عثمانی را برای خوشایند آنان در بالای یکی از بلندترین قله ها ساخته است. مسیر دسترسی به مسجد عثمانی، کوهستانی، زمانبر و پر خطر است، اما مردمان ترکیه، آن را طی می کنند تا به خدا و رئیس جمهور محبوبشان، نزدیکتر باشند. چون اردوغان را از خودشان می دانند، فردی ساده و خداپرست که با سخت۶کوشی به جایگاهی بالا رسیده است.
همه چیز وفق مراد اردوغان است، در واقع بهتر از این مگر می شود. بحران سوریه که از سال ها قبل برایش برنامه ریزی و میوه های پیروزی در آن بین دشمنان دمشق تقسیم شده بود، اشتهای رئیس جمهوری ترکیه را باز می کند و از همان ابتدا خواستار سرنگونی نظام در سوریه و «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه می شود.
اردوغان نه مثل انگلیسی ها مکار و حیله گر بود و نه مثل آمریکایی ها مصمم و پر تلاش، به موضع سرنگونی نظام و اسد در سوریه، حمایت از گروه های تروریستی را اضافه می کند و «حلب»، پایتخت اقتصادی سوریه به عرصه غارت و چپاول اردوغان تبدیل می شود. می خواست، بالاترین رشد اقتصادی در تاریخ ترکیه را رقم بزند. لذا منطقه و کارگاهی صنعتی در حلب نماند که دستگاه های تولیدی و صنعتی و مواد اولیه اش غارت نشود و به ترکیه انتقال نیابد.
نظام در سوریه، به شدت تضعیف شده بود و گروه های تروریستی در اوج قدرت، اشتهای اردوغان بیشتر شد. نه تنها «داعش» را نادیده گرفت، بلکه دست در دستش گذاشت.
اردوغان، اهداف جاه طلبانه ای داشت. می خواست درگیری کردها را حل کند و به اقتصاد رونق بخشد. قصد داشت، کشورش را مدرن کند و به اروپا نزدیک تر شود و خیلی هم ناموفق نبود. ترکیه عضو ناتو شده بود و به سمت کاندیدا شدن برای پیوستن به اتحادیه اروپا گام برمی داشت.
اما سال ۲۰۱۴ ناگهان ورق برگشت، تا اردوغان خود را در آستانه «پنبه شدن هرآنچه رشته کرده بود» ببیند. محور مقاومت به رهبری ایران و سپس روسیه به عرصه میدانی سوریه، تمام محاسبات ترکیه و متحدانش را بر هم زده بود. هر روز که می گذشت، تبعات موضع گیری های اردوغان بیشتر خود را نشان می داد. حالا گستره بحران سوریه به داخل ترکیه کشیده شده بود. اردوغان وارد نبرد در چندین جبهه شده بود: حمایت از گروه های تروریستی برای براندازی نظام در سوریه، مبارزه با کردها، بحران اقتصادی، شکست در پیوستن به اتحادیه اروپا و افزایش نارضایتی های داخلی که اوج آن اعتراض های «پارک قِزی» استانبول در سال ۲۰۱۳ بود.
واکنش اردوغان به اعتراضات پارک قِزی از اردوغان، چهره مردی تشنه قدرت و یک مستبد پارانویید ترسیم کرد و به گفته شبکه خبری «بی سی سی» باعث شد، بسیاری از مردم ترکیه متوجه شوند، همه چیز در کشورشان در «اردوغان» و حزب حاکم «عدالت و توسعه» خلاصه می شود.
شاید بتوان گفت، اعتراضات پارک قِزی پایان اردوغان در داخل ترکیه را رقم زد و جو عمومی داخلی را به گونه ای تغییر داد که دیگر کسی هرچه را دولت می گفت، باور نمی کرد.
آن سوی مرزها، در سوریه هم اوضاع اصلا بر وفق مراد اردوغان نبود. تروریست ها هر روز ضعیف تر می شدند و از منطقه ای عقب نشینی می کردند و بر محکومیت های بین المللی اردوغان به خاطر حمایت از گروه های تروریستی افزوده می شد و نه تنها دیگر مثل قبل خبری از حمایت های آمریکا و غرب و رژیم های مرتجع عربی از اردوغان نبود، بلکه بی خردی و طمع ورزی های بی پایان جناب رئیس جمهور، هر روز او را وارد درگیری جدیدی با متحدین دیروز می کرد.
حوادث شب ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ و موضع گیری کاخ سفید، تیر خلاص برای اردوغان بود. حالا نه امیدی نه به ترامپ داشت و نه به اتحادیه اروپا؛ توهم خواندن نماز در مسجد اموی دمشق، جای خود را به حقیقت شرکت در مذاکرات آستانه داد و هر بار از زیر بار توافقات شانه خالی کرد و با شاخ و شانه کشیدن و عربده کشی و تهدید و تجاوز نظامی سعی کرد، به خواسته هایش برسد، اما هر بار ناکامی تلخ تر و شکستی بزرگ تر را رقم می زد که اوج آن آزادسازی حلب بود.
حالا از سوریه و آن رویاها و خواب و خیال هایش برای اردوغان یک «ادلب» مانده بود که اگر آن هم از دست برود، در تاریخ نام او به عنوان بزرگ ترین و احمق ترین بازنده پرونده سوریه ثبت خواهد شد. اردوغان برای حفظ ادلب هرچه داشت، را رو کرد.
حتی حماقت هایش او را به رویارویی نظامی مستقیم با روسیه کشاند، به این خیال که مثل دفعات قبل روسیه و محور مقاومت چشم به روی تجاوزهایش می بندد، غافل از اینکه سرنوشت ادلب رقم خورده بود و هیچ چیز نمی توانست آن را تغییر دهد، چه اگر غیر از این بود، آمریکا و ناتو خود را عقب نمی کشیدند و در حمایت از اردوغان وارد میدان می شدند.
دیدار با «ولادیمیر پوتین» آب پاکی بود که روی دست اردوغان ریخته شد، تا دست از ادلب بشوید و مطمئن شود، نه نظام سوریه و نه محور مقاومت و نه ایران و نه روسیه از یک وجب از خاک ادلب نمی گذرند و از یک بند توافقات صورت گرفته عدول نخواهند کرد.
اگرچه اردوغان پیام ها را دریافت کرده و کاملا متوجه مضمون و مفهوم آنها شده بود، اما سوریه چیزی نیست که بتواند، از آن به این راحتی چشم بپوشد، چون نمی خواهد، نامش در تاریخ به عنوان بزرگ ترین بازنده و احمق پرونده سوریه ثبت شود. لذا این بار نگاهش را از غرب به نقطه مقابل (شرق) می دوزد، تا از یک طرف ارتش سوریه و نیروهای متحدین و ارتش روسیه کار تروریست ها را در ادلب یکسره کنند و هم اینکه اردوغان نبودش در ادلب و عدم حمایتش از تروریست ها توجیه پذیر باشد.
اردوغان اعلام کرد که به پوتین اداره مشترک میدان های نفتی «دیرالزور»، در شرق سوریه را پیشنهاد داده و همتای روسی اش درحال بررسی این پیشنهاد است.
از زمان آغاز بحران سوریه منابع نفتی شرق این کشور، توسط داعش و آمریکایی ها استخراج و فروخته می شد. با شکست داعش طی ماه دسامبر ۲۰۱۷ میلادی آمریکایی ها جایگزین تروریست ها شده و کنترل میادین نفتی دیرالزور و رقه را به دست گرفتند.
به دنبال سخنان اردوغان، «جیمز جفری» فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه نیز اعلام کرد که واشنگتن با همکاری همپیمانان خود در ناتو همه راه های ممکن برای کمک به ترکیه در سوریه را بررسی می کند و تمامی گزینه ها روی میز است.
اظهارات جفری را باید چراغ سبز آمریکا به اردوغان در شرق سوریه ارزیابی کرد. چراکه «دونالد ترامپ» در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای کسب آرای بیشتر نیاز به این دارد که وعده خروج نظامیان آمریکایی از سوریه را عملی کند و در این بین چه کسی بهتر از اردوغان می تواند، جای آمریکایی ها در میدان های نفتی شرق سوریه را پر کند.
به همین دلیل باید شاهد چرخش رویکرد کاخ سفید در قبال آنکارا نیز باشیم. موضوعی که اردوغان در بخشی از سخنان خود نیز به آن اشاره کرد و گفت که آمریکا موضع نرم تری در مورد سامانه های دفاعی پاتریوت اتخاذ کرده و از آنکارا خواسته، تضمین دهد، سامانه های دفاعی اس -۴۰۰ روسیه را فعال نمی کند.
در پرونده پناهجویان نیز آمریکا دست اردوغان را باز گذاشته، تا از آن به عنوان اهرم فشار علیه اروپایی ها استفاده کند و در عین حال در سخنانی از اروپایی ها خواسته، به مسئولیت های خود در قبال پناهجویان عمل کنند که حمایتی ضمنی از سیاست اردوغان در این پرونده است.
** آیا اردوغان زمینه ساز نبرد آخرالزمانی قرقیسیا است
اظهارات اخیر اردوغان، این سوال را مطرح می کند که آیا می توان حضور اردوغان و نظامیان ترکیه در شرق سوریه و مشخصا منطقه دیرالزور را زمینه ساز نبرد آخرالزمانی موسوم به «نبرد قرقیسیا» و از نشانه های ظهور «حضرت حجت» (عج) تلقی کرد. به ویژه آنکه هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت به چنین نبردی اشاره شده است.
درباره واژه «قرقیسیا» باید گفت که منظور از این واژه در اینجا کشور «قیرقیزستان» کنونی و متداول در نقشه های جغرافیایی نیست. بلکه منطقه ای واقع در مثلث ترکیه – عراق – سوریه است.
بنابر آنچه در روایات معتبر و مستند آمده، نبرد قرقیسیا یکی از نبردهای «سفیانی» است که «عثمان بن عنبسه» نام داشته و از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه» است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است.
امام «جعفر صادق» (ع) در یکی از احادیث خود، درباره سفیانی چنین فرموده اند: «آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می شود، کسی از مغرب فریاد می زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و او عثمان بن عنبسه از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید که گمراه میشوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می کنند. هر آنکه در شک و تردید است و هر کافر و منافقی با ندای او گمراه می شود».
روایات موجود در این باره همگی به کثرت جنگ ها و فتنه ها و ناآرامی ها در آخرالزمان و پیش از ظهور «حضرت حجت» (عج) اشاره می کنند و نبرد قرقیسیا یکی از نبردهای سفیانی به همراه لشکری عظیم در مسیرش به سمت عراق است که چون به منطقه ای به نام «قرقیسیا» در شمال سوریه می رسد، آتش جنگی بزرگ برافروخته می شود که چندین لشکر در آن شرکت خواهند داشت.
بنابر آنچه در روایات آمده است، دلیل روشن شدن آتش این جنگ وجود گنجی در نزدیکی رود فرات است و سه طرف اصلی در آن مشارکت دارند.
یک: ترک ها که منظور همان نظامیان ترکیه کنونی هستند
دو: بنی قیس منظور عشایر ساکن استان دیر الزور در سوریه و الانبار در عراق هستند
سه: سفیانی که شخصیتش در روایات توضیح داده شده است
این نبرد به این جهت حائز اهمیت بسیار است که روایت شده پس از مدت زمان هشت ماه موجبات ظهور «حضرت حجت» (عج) هموار شده و پایان آن تصرف عراق را به دنبال خواهد داشت.
با توجه به آنچه گذشت، نبرد قرقیسیا در منطقه «دیرالزور» کنونی و به طور مشخص در دهانه رود «خابور» و محل تلاقی با رود «فرات» رخ خواهد داد. سرچشمه رود خابور در ترکیه است و پس از جاری شدن در خاک این کشور وارد سوریه شده و نقطه ای به رود فرات می ریزد که امروزه «بصیره» نام دارد که روستای کوچکی است، اما در طول تاریخ نام این منطقه «قرقیسیا» بوده است.
اولین نقطه تلاقی ارتش هایی که از شمال به طرف قرقیسیا حرکت می کنند، منطقه «جزیره» در جنوب استان دیرالزور است. نقطه مقابل «جزیره»، منطقه «البوکمال» در سوریه و منطقه «القائم» در استان الانبار عراق است.
منطقه «البصیره» حدودا ۱۰۴ کیلومتر با دیرالزور فاصله دارد و در نزدیکی مرزهای مشترک عراق و سوریه است و به احتمال بسیار همان منطقه مورد نظر در روایات اهل بیت علیهم السلام است.
بنابر آنچه در روایات به آن اشاره شده، این نبرد زمانی حادث می شود که سفیانی بر ۵ منطقه یا استان بلاد شام که از حکومت مرکزی جدا شده اند، سیطره یابد. پس از سیطره سفیانی بر این مناطق، شاهد ۶ ماه نبرد خواهیم بود تا این مناطق آزاد و سوریه از اشغال اجنبی آزاد شود که در اینجا از دید سوری ها و سفیانی؛ ترک ها اجنبی هستند. پس از آن شمارش معکوس برای نبرد قرقیسیا شروع می شود.
همچنین بنابر روایات مدت زمان ظهور «حضرت حجت» (عج) و حرکت لشکر سفیانی ۸ ماه خواهد بود که ۶ ماه آن به نبرد جهت سیطره بر ۵ استان مذکور خواهد گذشت.
بنابر روایات نبرد قرقیسیا اواخر ماه محرم و یا اوایل ماه صفر رخ خواهد داد و از آن به عنوان نبردی خونین یاد شده که در آن منافع طرف های درگیر و نه عامل دین و ایمان در آن دخیل است. هنگامی که سفیانی در این نبرد پیروز شود، بازماندگان بنی قیس به داخل عراق فرار می کنند و سفیانی آنها را تا نزدیکی بغداد و منطقه ابو غریب و منطقه عقرقوف تحت پیگرد قرار می دهد.
این چکیده روایاتی منقول از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) و پیامبر (ص) درباره نبرد آخرالزمانی قرقیسیا است. اما اینکه اردوغان زمینه ساز چنین نبردی خواهد بود، یا خیر باید در انتظار گذر ایام و حوادث روزگار ماند.
منبع: مشرق