هنوز هم مرا با اسم«حسن باقری» صدا می‌زنند!
تاریخ: 2:26 :: 2018/04/09
گفتگو با بازیگر نقش شهید حسن باقری

فعالیت جدی و حرفه‌ای او در حوزه نمایش به حدود ۱۴ سال پیش بر می‌گردد یعنی سال ۸۲. فعالیتی که بیشترِ ماحصل آن طی این مدت به بازی در تئاتر معطوف است؛ ولی با همه این‌ها در کارنامه کاری این بازیگر سریال تلویزیونی«آخرین روزهای زمستان» را می‌توان نقطه عطف عمر هنری وی تلقی کرد.

«مهدی زمین‌پرداز» برای بیشتر ما یادآور نقش «شهید باقری» در سریال«آخرین روزهای زمستان» است. او در تازه‌ترین نقش خود در «لاتاری» آنقدر متفاوت حاضر شده که همین تفاوت بهانه مصاحبه ما با او شد.

پچ پچ کردن، کامنت گذاشتن حین فیلم و غرولند خواندن تماشاچی‌­ها به جان شخصیت‌های قصه از چاشنی‌های جدا نشدنی دیدن فیلم روی پرده سینماست. اینجا سینما کوروش است. اکران نوروزی فیلم «لاتاری» آخرین ساخته محمدحسین مهدویان که از پرسر و صداهای جشنواره امسال به حساب می‌آمد. فیلم که شروع می‌شود چند دقیقه بعد پچ پچ‌های مرسوم تماشاگران هم لا به لای ضرب آهنگ های داستان راهشان را پیدا می‌کنند و به گوشمان می‌رسد. «این سامی نامرد کیه؟ من مطمئنم قبلا یه جا دیدمش»بین همه حرف‌های درگوشی و پچ پچ کردن‌ها، تماشاچی پشت سرمان  مدام همین یک جمله را تکرار می‌کند و از کنار دستی‌اش می‌پرسد که سامی را قبلا در کدام فیلم دیده؟ هنوز چند لحظه ای از پرسش‌های مکررش نگذشته که از فرط هیجان جواب را پیدا می‌کند:«بازیگر حسن باقری؟؟!!» حالا او از «مهدی زمین پرداز»حرف می‌زند. بازیگر نقش سامی در لاتاری که موقع نمایش فیلم کاراکترش بیشترین سهم را از آه و نفرین تماشاچی دشت می‌کند. یک نقش تماما سیاه که متفاوت بودن آن یادآوری نقش های قبلی او را برای مخاطب عام، سخت  می‌کند. بازیگری که علی رغم سابقه چندین و چند ساله‌اش در تئاتر با نقش شهید حسن باقری در سریال«آخرین روزهای زمستان» میان مردم شناخته شد و با «ماجرای نیمروز» به سینما راه پیدا کرد تا طی این چند سال توجه و تشویق منتقدان را با خود همراه کند. به همین بهانه با او در یکی از روزهای نزدیک بهار به گفت و گو نشستیم تا او برایمان از تجربه‌ها و تفاوت نقش‌هایش بگوید. از بازی در نقش یکی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس گرفته تا نقش سامی در لاتاری که به قول خودش تمام سعی‌اش را کرده تا خروجی آن یک کاراکتر منفور از کار درآید.

اولین نقشم را در۱۱سالگی بازی کردم

مهدی زمین پرداز متولد سال ۱۳۶۰ و تحصیلکرده رشته بازیگری است. کسی که کودکی و نوجوانی اش را در کوچه و محله های منطقه ۱۲ گذرانده است. از آن بچه های سر به هوای دهه ۶۰ که به قول خودش طی دوران تحصیل تخصصشان فرار از مدرسه بوده است.«من دبیرستان مروی درس خواندم. قبل از آن هم چیزی که از دبستان و راهنمایی به خاطر می‌آورم فرار کردن و تجدیدهایم بود؛ اما به دبیرستان که رسید اوضاع فرق کرد تا جایی که سه سال را یک ضرب قبول شدم؛ ولی با این حال دانشگاه قبول شدنم همچنان دور از ذهن بود. وقتی اسم خودم را در قبولی‌های روزنامه دیدم باورم نشد، به پدرم که گفتم او هم می‌گفت حتما اشتباهی شده؛ حتی وقتی برای ثبت نام به دانشگاه رفتم انقدر این اتفاق برایم بعید بود که باز از مسئولان دانشگاه می پرسیدم مطمئن هستند که من جزو قبولی‌ها بوده ام؟!(با خنده)» مهدی زمین پرداز می‌گوید آشنایی‌اش با دنیای نمایش به سالهای دور و نوجوانی اش در کانون مطهری برمی‌گردد.«من دوران نوجوانی اهل سینما نبودم ولی به جای آن تئاتر را پیگیری می‌کردم. پاتوق ما کانون مطهری بود آنجا هم فوتبال بازی می کردیم هم نمایش کار می کردیم. در همان سالها هم بود که من اولین نقش کوتاهم را در کار آقای “محمد صادق تحصیلی” بازی کردم. این فیلم آن موقع جزو آن دسته از آثار نمایشی بود که جنبه آموزشی داشت و ظهرها در برنامه خانواده از شبکه یک پخش می‌شد.آن زمان من کلاس پنجم ابتدایی بودم. آن زمان برای همین کار دو روز می‌رفتم سر فیلمبرداری، یک روز نمی‌رفتم یادم می‌آید یکی از همین روزها سر کار رفتم، چون خیلی بازیگوش بودم خسته شدم و دیگر نرفتم از طرفی در عالم بچگی  چیز چندان زیادی از تعهد کاری و این جور صحبت ها نمی‌دانستم. آن موقع هم همه خانه‌ها تلفن نداشتند که از این طریق بشود آدمها را پیدا کرد؛ تا اینکه دیدم روز چهارم دستیار کارگردان آمد در خانه و گوشم را گرفت این شد که از فردا دوباره سر کار رفتم.(می خندد)»

مستندی که واقعی نبودنش را باور نمی‌کردند

مهدی زمین پرداز می‌گوید فعالیت جدی و حرفه‌ای او در حوزه نمایش به حدود ۱۴ سال پیش بر می‌گردد یعنی سال ۸۲. فعالیتی که بیشترِ ماحصل آن طی این مدت به بازی در تئاتر معطوف است؛ ولی با همه این‌ها و در کنار تئاترهای ریز و درشتی که می‌شود در کارنامه کاری این بازیگر پیدا کرد سریال تلویزیونی«آخرین روزهای زمستان» را می‌توان نقطه عطف عمر هنری مهدی زمین پرداز تلقی کرد. این کار مستند سریالی بود که بر اساس زندگی یکی از فرماندهان دفاع مقدس یعنی شهید حسن باقری یا همان غلامحسین افشردی ساخته شد. مجموعه ای که می شد آن را از اولین‌های ایران در ژانر خودش دانست تا جایی که در همان زمان طیف وسیعی از مخاطبان تا اواسط و اواخر کار گمان می کردند که در حال تماشای مستندی واقعی از زندگی شهید باقری هستند.ماجرای حضور زمین پرداز به دوستی دیرینه او با فیلمنامه نویس مجموعه بر می‌گردد.«نحوه معرفی من به آخرین روزهای زمستان به دوستی من با ابراهیم امینی در دوران دانشگاه برمی‌گردد. آن زمان ما هم ورودی بودیم. من بازیگری می‌خواندم و او ادبیات طی آن دوران باهم چند نمایش هم کار کرده بودیم. از آنجایی که ابراهیم با بچه‌های دانشگاه سوره و حسین مهدویان رابطه داشت من را به این کار معرفی کرد، تست گریم زده شد و دو هفته مانده به تولید من به پروژه اضافه شدم.»

از شباهت به فردوسی پور تا علیرضا خمسه

در مجموعه ای مثل «آخرین روزهای زمستان» و بازی در نقش یک شخصیت تاریخی معاصر که همگی بعد از دفاع مقدس به خوبی او را می‌شناسند؛ تشابه چهره را می‌شود جزو فاکتورهای اصلی کار دانست. فاکتوری که مهدی زمین پرداز در کنار هنر بازیگری‌اش از آن به خوبی برخوردار بود و حتی باعث شد تا بعد از پخش کار همچنان با خانواده شهید باقری در ارتباط باشد.«تا پیش از این کار آدم های زیادی از شباهت من به افرادی مثل آقای علیرضا خمسه یا عادل فردوسی پور گفته بوند؛ ولی کسی از شبیه بودنم به شهید باقری حرفی نزده بود. جالب اینجاست که وقتی به واسطه کار با زندگی شهید آشنا شدم فهمیدم او هم در محله ای زندگی می کرده که من زندگی کردم و در دبیرستانی درس خوانده که من خواندم . حتی بعد از ساخت، حین پخش سریال از تلویزیون خیلی از دوستان به من زنگ می‌زدند و با هیجان می‌گفتند:”بزن شبکه یک ببین فلانی چقدر به تو شباهت دارد!” که من هم با خنده می‌گفتم وقت کردی تیتراژ آخرش را هم بخوان.»

از پوستر خواننده های خارجی تا عکس شهید باقری

مهدی زمین پرداز می‌گوید بعد از این کار و گذشت چند سال مردم کوچه و بازار هم چنان او را با  نقش«شهید باقری» می‌شناسند تا جایی که خودش می‌گوید؛ حتی سر صحنه فیلمبرداری هم بعضی از عوامل او را با همین اسم صدا می‌زنند. کاری که با وجود مستند بودنش علاوه بر مخاطب خاص توانست مخاطب عام را هم با خودش همراه کند.«یکی از خاطراتی که بعد از پخش این مجموعه همیشه از آن یاد می‌کنم این است که یکبار سوار تاکسی شدم. بعد از چند دقیقه دیدم راننده به جای رفتن در مسیر اصلی ماشین را در کوچه، پس کوچه انداخت و دست آخر یک گوشه نگهداشت، راستش اول کار هل کرده بودم تا جایی که از ماشین پیاده شد، آمد در عقب را باز کرد و بی‌هوا پرسید تو همان بازیگر نقش حسن باقری هستی؟ آن وقت خیالم راحت شد و گفتم بله چه طور؟ شروع کرد به رو بوسی کردن و گفت که تا قبل از این سریال پسرم طرفدار خواننده‌های خارجی و لس آنجلسی بوده و همیشه روی دیوار اتاقش عکس و پوستر آنها را می‌زد؛ ولی بعد از چند وقت دیدم که رنگ و فضای اتاقش تغییر کرده و به جای آنها عکس شهید باقری را روی دیوارش زده آن هم با این جمله که”عشقم غلامحسینه، سلطان قلبم امام حسینه” اتفاقی که هر وقت به آن فکر می کنم  میزان تاثیر گذاری اش روی مخاطب برایم لذت بخش است.»

می‌خواستیم مردم از سامی متنفر باشند

بعد از بازیگری در «آخرین روزهای زمستان» و «ماجرای نیمروز» و از طرفی تجربه انتخاب بازیگر و بازیگردانی در«ایستاده در غبار»، فیلم سینمایی«لاتاری» چهارمین تجربه همکاری مهدی زمین پرداز با محمدحسین مهدویان است.« کار کردن با حسین مهدویان همیشه برای من لذت بخش بوده.در مورد لاتاری هم باید بگویم از همان ابتدا حسین به من گفت که یک نقش کوتاه را در این کار برایم در نظر گرفته است. نقشی که طبق حرف‌ها قرار بود من در آن متفاوت تر از کارهای قبلی دیده شوم. اصولا هم اولین مواجهه ای که هر بازیگر با یک نقش دارد این است که با خودش فکر می‌کند با این کاراکتر می‌تواند چه کاری انجام دهد و چه لحظه‌هایی خلق کند؛ برای همین هم بلندی یا کوتاهی نقش در این کار  برایم الویت نبود. سامی اول چیز خاصی نداشت ولی بعد تصمیم گرفتیم کاری کنیم که برای مخاطب منفور به نظر برسد مردم موقع تماشا ازآن متنفر باشند؛ چون این شخصیت با اینکه حضور فیزیکی کمی دارد ولی نقشش طی داستان تاثیرگذار است و شما  حضور غیر فیزیکی آن همه جا هست.»

اثر خوب باید کار خوب بیاورد

یکی از سوال‌هایی که بعد از دیدن کارهای چند سال اخیر مهدی زمین پرداز برایمان پیش می‌آید کم کاری و گزیده کاری این بازیگر است. چیزی که وقتی درباره  آن سوال می‌پرسیم او علاوه بر کم بودن پیشنهادهای خوب از کمرنگ بودن رابطه های سینمایی اش در عالم هنر برایمان حرف می زند.«راستش را بخواهید من جزو آن دسته از افرادی هستم که معتقدم کار خوب باید با خودش کار خوب بیاود. بخشی از این کم کاری‌های من، هم  به نبود پیشنهاد خوب برمی‌گردد و هم اینکه خودم خیلی اهل رابطه های مرسوم و رفت و آمد در دفترهای  سینمایی نیستم.»