تاریخ: 14:18 :: 2021/07/18
نقش امام پنجم شیعیان بعد از واقعه کربلا/ راهکاری از امام باقر(ع) در قبال التهابات اجتماعی

همواره ذکر حقّ بر زبانش جارى بود و غذا خوردن یا صحبت با مردم مانع از ذکر وى نبود، مراتب بخشندگى و بزرگوارى آن امام در میان مردم زبانزد بود و هیچ گاه از صله دادن به برادران و دیدارکنندگان و آرزومندان به ستوه نمى ‏آمد.

همواره ذکر حقّ بر زبانش جارى بود و غذا خوردن یا صحبت با مردم مانع از ذکر وى نبود، مراتب بخشندگى و بزرگوارى آن امام در میان مردم زبانزد بود و هیچ گاه از صله دادن به برادران و دیدارکنندگان و آرزومندان به ستوه نمى ‏آمد.
نقش امام پنجم شیعیان بعد از واقعه کربلا/ راهکاری از امام باقر(ع) در قبال التهابات اجتماعی/ شرح حدیثی از امام باقر(ع) توسط رهبرانقلاب +تصاویر و مداحی
گروه فرهنگی جهان نيوز: امام محمد باقر (ع) پنجمین امام شیعیان، در سوم ماه صفر سال ۵۷ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشودند و چهارمین بهار عمر خودشان را در کنار جد بزرگوارشان حسین بن علی (ع) و پدرشان امام سجاد (ع) سپری کردند. ایشان همانند پدر خود از وقایع سیاسی کربلا دور و در جوار پدر باقی ماندند تا اینکه هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ پس از هجرت در سن ۵۷ سالگی به شهادت رسیدند.چرا امام پنجم را باقر لقب داده اند؟
باقر العلوم به معنای شکافنده علوم است. به گفته شیخ کلینی و جابر بن عبدالله انصاری تنها صحابی زنده پیامبر (ص)، در زمان امام باقر (ع) روایت است که جابر عادت داشت در مسجد نشسته و صدا بزند: یا “باقرالعلم! یا باقرالعلم! “؛ اهل مدینه فکر می‌کردند جابر عقلش را از دست داده است. اما جابر به آن‌ها اطمینان می‌داد که از پیامبر (ص) شنیده که به او سفارش کرده‌است: «ای جابر! مردی از خانواده‌ام را دیدار خواهی کرد که همنام من است و از لحاظ شخصیت به من نزدیک است. او دانش را شکافته به عمق آن پی خواهد برد.»در مورد نحوه دیدار جابر با محمد باقر، هم کلینی روایت می‌کند که روزی جابر از مقابل مکتب خانه‌ای که در آن قرآن تدریس می‌شد، عبور می‌کرد که باقر را که هنوز کودکی بیش نبود در آنجا دید. به او نزدیک شد تا ببیند آیا ویژگی‌هایی که از زبان پیامبر شنیده را در او پیدا می‌کند. جابر با دیدن کودک نامش را می‌پرسد و پس از آنکه نشانه‌هایی که از پیامبر شنیده در او می‌بیند سرش را بوسیده، سلام پیامبر (ص) را به او می‌رساند.

دوران امامت حضرت باقر (ع)
دوران امامت امام محمد باقر (ع) پس از درگذشت پدرشان امام سجاد (ع)، از سال ۹۵ هجری قمری آغاز شد و به مدت نوزده سال ادامه داشت. باید در نظر داشت که یکی از اتفاقات مهم در دوران امامت ایشان انقراض حکومت امویان و سرکار آمدن خلافت عباسیان بود که سر منشأ مشاجره‌های سیاسی و پیدایش مدعیانی مانند ابومسلم خراسانی بود. حضرت (ع) ضمن آنکه رسالت ترویج تعالیم قرآنی به ویژه امامت و ولایت را داشتند، چون بعد از پدرشان یکی از شاهدان عینی واقعه کربلا بودند، جریان عاشورا را با پرچمداری حقانیت اسلام و اهل بیت (ع) برای مردم روایت می‌کردند و پرده از ظلم و باطل بودن حکومت بنی امیه و عباسیان برمی‌داشتند.

نقش روایتگری امام باقر (ع) پس از واقعه کربلا
یکی از امامانی که در پیکره واحد امامت و نور منسجم ولایت توانستند جریان علمی و فکری حکومت دینی و شیعی را به طور ویژه‌ای دنبال و معارف ناب اسلام را در میان مسلمانان بیان کنند، امام محمد باقر (ع) بود. ایشان توانستند پس از هم گسستگی مردم بعد از جریان عاشورا، زمینه گسترش تفکر دینی و معارف اسلامی را در پیکره محدود فرهنگی، بین شیعیان و اهل سنت فراهم کنند.

نام امام باقر (ع) با اینکه در بسیاری از رخداد‌های اسلامی حضور داشت، کمتر شنیده شده است؛ واقعه عاشورا نیز یکی از این رویدادهاست. حضرت سیدالشهدا (ع) در آخرین جملات خود به امام سجاد (ع) می‌فرمایند: «غیر از من و تو مردی در خیمه‌ها نیست و زنده نمانده است.» این جمله امام نشان از حفظ امامت دارد. چرا که امام حسین (ع) به دلیل همین حفظ امامت از ذریه خودشان اذن ورود امام زین العابدین (ع) را به میدان ندادند و می‌شود گفت که حفظ و پنهان کردن امام باقر (ع) نیز به همین سبب بوده است.

البته باید در نظر داشت که امام باقر (ع) در میان کودکان و فرزندان اهل بیت (ع) حضور داشت؛ اما به دلیل حساسیت بالا، ظهور و نقش پررنگی را ایفا نکرد.

ما در اسناد تاریخی روایت‌های بسیاری را از امام باقر (ع) درباره جریان عاشورا داریم. ایشان اولین کسی بودند که از آمدن ذوالجناح به خیمه‌ها خبر دادند و خطبه‌های وارده در کربلا را برای نسل آینده خود بیان کردند.

ایجاد محافل معرفتی و علمی در دوران امام باقر
ایجاد محافل معرفتی و علمی پس از دوره انتقال حکومت بنی امیه به بنی عباس شکل گرفت. پس از جریان عاشورا در دوره امامت امام زین العابدین (ع)، خفقان و اختلافاتی در جامعه شکل گرفت. حکومت بنی امیه پس از واقعه کربلا با خشونت جلوی نشر معارف شیعی را گرفت. اما امام باقر (ع) فرصتی را ایجاد کرد تا حلقه‌های فکری معرفتی بنا شوند.

البته یکی دیگر از مسائلی که باعث شد جامعه به سمت تشکیل محافل معرفتی برود، شهادت اصحاب امام حسین (ع) بود؛ چرا که بیشترین یاران ایشان از محدثین و قاریان بودند که پس از شهادتشان جامعه با خلأ وجود عالمان روبرو شد. به همین سبب امام محمد باقر با تربیت شاگردان مکتب اهل بیت (ع) به تبلیغ معارف اسلامی و روایتگری واقعه عاشورا پرداختند. باید در نظر داشت که نیمی از احادیث موجود امروز از سخنان امام باقر (ع) است.

نحوه شهادت حضرت باقرالعلوم (ع)
درباره علت و همچنین زمان مرگ امام پنجم تردید وجود دارد. بر اساس برخی روایات ایشان به وسیله ابراهیم بن ولید بن عبدالله، از نزدیکان هشام بن عبدالملک، مسموم شدند. بر اساس اقوال معروف‌تر اما، زید دیگری (یکی از پسر عمو‌های امام) بر سر ارثیه‌ای با باقر (ع) اختلاف پیدا کرده بود. آن دو توافق کردند تا نزد قاضی بروند. وقتی قاضی حق را به باقر داد، زید شکایتش را نزد هشام برد. شکایت‌های زید خلیفه را برانگیخت تا هدیه‌ای برای حاکم مدینه فرستاده از او بخواهد ارثیه مورد اختلاف را از باقر (ع) گرفته برایش بفرستد. باقر (ع) که گویا برای چنین وضعیتی خود را آماده کرده بود، صندوقی حاوی مدارک تقلبی را به حاکم مدینه داد. با این حال وقتی خلیفه صندوق را دریافت کرد، آن را به زید نشان داد و زید متوجه تقلبی بودن اسناد شد. بر طبق روایات شیعی خلیفه به زید زینی داد که با زهر آبدیده بود. زید تدارک لازم را دید تا زین به دست باقر (ع) برسد. امام از آن استفاده کرده و بر اثر زهر آن از دنیا رفت. به گفته برخی منابع امام باقر در ۷ ذی الحجه سال ۱۱۴ پس از هجرت در سن ۵۷ به دستور هشام بن عبدالملک در مدینه مسموم شد و درگذشت. مزار امام محمد باقر در شهر مدینه در قبرستان بقیع و کنار سه امام دیگر شیعیان است. آرامگاه او بر خلاف بیشتر امامان شیعه هم اکنون گنبد و ضریح ندارد.

 

وصیت امام باقر (ع) به فرزند و یارانش
کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیا در نزد خود داشت، برای من به ودیعت ‏سپرد. پس، چون لحظه وفاتش فرا رسید به من گفت: چهار شاهد فرا بخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.

پس به من فرمود: بنویس. این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید.

سپس فرمان داد که او را به جامه‌ای که هر جمعه در آن نماز مى‏ خواند، کفن کنند و عمامه‏ اش را بر سرش بندند و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهند و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کنند.

سپس، امام صادق (ع) به پدر گفت: اى پدر! در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟ فرمود: پسرم! خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ‏ام و مى ‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏ خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع)، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.

تشریح ابعاد زندگی حضرت امام محمد باقر(ع) در کلام رهبرانقلاب
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مردادماه سال ۶۶ در یکی از خطبه‌های نماز جمعه تهران به تشریح ابعاد زندگی حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام پرداختند.

ایشان با ذکر این نکته که خط اصلی زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام مبارزه با دشمنان خدا و طاغوت‌‌ها بوده و باید به عنوان زندگی یک انسان دویست و پنجاه ساله تفسیر شود، مبارزه با تحریف معارف و احکام اسلامی و نیز ایجاد تشکیلات بین شیعیان را دو اقدام مهم امام باقر علیه‌السلام عنوان کردند.

امام باقر علیه‌الصلاةوالسلام در ایجاد تشکیلات تشیع و یک سازمان قوی و همگانی از همه‌ی وسایل مشروع و ممکن استفاده کرد. همین‌که افرادی را تربیت کند، به عنوان وکیل و نایب ‌خود بگذارد که کار آن حضرت را دنبال کنند، و ادامه‌ی تبلیغات و تعلیمات آن حضرت را به عهده بگیرند. این سازماندهی ‌پنهانی امام باقر بود، که از زمان قبل از امام باقر شروع شده بود، اما در زمان آن حضرت یک هیجان بیشتری پیدا کرد که کاری بسیار خطرناک بود.

راهکاری از امام باقر(ع) در قبال التهابات اجتماعی

(قضاوت امام باقر(ع)‌ بین یک زوج کبوتر)
از این رو یکی از علوم این انوار مقدس الهی آشنایی با زبان تمام ملت‌ها و نیز آشنایی با زبان حیوانات و پرندگان بود. به عنوان نمونه امام صادق(ع) در روایتی ذیل این بخش از آیه۱۶ نمل “وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد؛ سلیمان وارث داود شد»، فرمودند: همانا محمد وارث سلیمان شد و ما وارث محمد(ص) هستیم‌؛ … إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص‏» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏۱، ص۱۳۸) یکی از علوم داود و سلیمان(ع) علم به زبان پرندگان بود. در روایتی دیگر می‌خوانیم مردى خدمت امام صادق علیه‌السلام این قسمت از همان آیه۱۶ سوره نمل را تلاوت کرد: “عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ؛ سلیمان وارث داود شد و گفت : اى مردم ! [آگاهى به‏] زبان پرندگان را به ما آموخته‏‌اند و از هر چیزى [ که به پیامبران و پادشاهان داده‏‌اند ] به ما عطا کرده‌‏اند». امام صادق علیه‌السلام فرمود در آیه (من) ندارد آیه این طور است‏ «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ؛ یعنى بما همه چیز را دادند.» منظور امام(ع) این بود که ما هم علم پرندگان می‌دانیم. همچنان که امام باقر(ع) ذیل همین آیه خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «به ما زبان پرنده‌‏ها را آموخته‌‏اند و از هر چیز داده‏‌اند؛ إِنَّا عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ء».همین محمد بن مسلم نقل می‌کند: روزی خدمت امام باقر علیه‌السلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز می‌خواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آن‌ها پاسخ می‌گفت. سپس آماده پریدن شدند و چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریاد می‌زد. من عرض کردم: قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟فرمود:ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمان‌بردارتر از انسان است.

این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟  پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کرده‌‏ای؛ او هم قبول کرد.

متن روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَى الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَى الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَى الْأُنْثَى سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا. (الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۱، ص۴۷۰  / بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏۱، ص ۳۴۲)